زندگى نامه خودگفته شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى)؛بخش چهارم

ساخت وبلاگ

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پاتوق همیشگى، بخش چهارم" ...

این جور وقت ها حاج قاسم دیگ شُله بار مى گذاشت و دو سه دیگ غذا درست مى کرد. من از یک روز قبل براى کمک پیش او مى رفتم. یا کمچه مى زدم [به هم زدن محتویات دیگ با قاشق یا ملاقه بزرگ] یا هر کار دیگرى که از دستم بر مى آمد، براى درست کردن غذا انجام مى دادم. تقریباً مشترى ثابت این جور کارها بودم و با حاج قاسم هم حسابى رفیق شده بودم. قدیمى هاى مشهد ارادت خاصى به حاج قاسم قمى داشتند و خیلى از مداح هاى قدیمى مشهد به این حسینیه مى آمدند؛ مثل آقایان خوش چهره، حاج احمد واعظى، اکبرزاده و مؤیّد.

حاج قاسم از افرادى بود که قبل از انقلاب نوارهاى سخنرانى امام را قاچاقى به مشهد مى آورد و در خانه اش که خانه اى خشتى با سقف هاى چوبى بود، جلسات مخفیانه برگزار مى کرد. خودِ او مى گفت: "در آب انبار خانه ام نوارهاى امام را قایم مى کردم و مجالس زیرزمینى مى گرفتم."

در ایام شهادت آقا موسى بن جعفر [علیه السلام] ده شب مجلس مى گرفت. هر شب یک هیئت از جاهاى مختلف مشهد به حسینیه قمى مى آمد و سینه زنى برپا مى شد. چنین مجالسى براى ما خیلى جالب بود. همه پیرغلام و از آن سینه زن هاى سنّتى بودند و سه ضربِ سنگین مى زدند.

ادامه دارد ...

صفحه ٤

✍️ برگرفته از کتاب:"ابوعلىکجاست؟"؛ شهید مرتضى عطایى

به کوشش دفتر مطالعات جبهه فرهنگى انقلاب اسلامى

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : زندگى,خودگفته,مدافع,مرتضى,عطایى,ابوعلى؛بخش,چهارم, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 22:21