به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم امیر سیاوشے

ساخت وبلاگ


نــحــوه شـهـادت شـهـیـد مـدافـع حرم سـیـاوشـے به روایـت هـمـرزم شـهـیـد:

ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش صبح بودڪه هواروشن شده بود.یڪ کیلومتر، دو ڪیلومتر پیاده رفتیم تا رسیدیم به اونجایی ڪه بچه‌ها [درحال] درگیرے بودند، تپه تپه بود. 

یک تپه مثلا بالاش یڪ خونه بود،

و در ڪنار اون چندین تپه دیگه وجود داشت

همین جورے این خونه روبگیر پاڪ

سازی کن، این یڪی رو بگیر،اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو پاڪسازی کردیم

حالا خواست خدا بود، چے بود، با اون همه خستگے، با اون همه داستان. رفتیم هفت ڪیلومتر جلو.

 رسیدیم به  شهر "خان طومان" 

 یڪی از گروه‌های عراقے که همرزم ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند. 

تعدادےبرگشته بودند. یڪ تعداد درگیرے هنوز تو شهر سر و صدا می‌اومد. 

ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سے، سے وپنج نفرزدیم تواون شهرشهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر. یڪ شهر ڪوچڪتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد مترے هدف☘یڪدفعه یڪ بارون آتیشی از روبرو

مون شروع شد ڪه ما حتے نفهمیدیم از ڪجا داریم می‌خوریم،از چپمون داریم می‌خوریم،از راستمون داریم می‌خوریم.

بالاخره هر ڪسی یڪجا پناه گرفت،یڪ سرے‌ها، امیر و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه ما هنوز موقعیتمون را پیدا نڪرده بودیم که از ڪجا داریم تیر می‌خوریم،من ڪه داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره عقب‌ترتودهنه یڪ مغازه ایستادم

امیرهم پشت یڪ ماشینے، پشت یڪ ماشین ... بود. فڪر کنم پناه گرفته بود. دوید اومد پیش من تا اومد سمت من که گفت میلاد چےشده؟ پاش تیر خورد 

امیر خورد زمین.

گفتم چی شده؟ گفت: تیر خوردم. شروع ڪرد لی لی ڪردن به سمت بچه‌ها بیاد ڪمک کنه. 

چون تیر بار هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها داشت میریخت ، تڪ تیر اندازهای اونا زدنش

تڪ تیر اندازها با قناسه زدنش 

امیر همون جا آسمانی شد....

شـــادے ارواح طــــیــبــه شــهـداے مـــدافــع حــرم عــلــے الــخــصـــوص شــهـیــد امــیـر سیـاوشـے صـلـوات

برگرفته از برنامه از آسمان

ڪانال جاماندگان قافله شهدا

@jamondegan


داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 13:47