به شدت روی بیت المال و حقوقی که می گرفت حساس بود

ساخت وبلاگ


 به روایت فرمانده شهید فرمانده حسین 

به شدت روی بیت المال و حقوقی که می گرفت حساس بود. بارها حق ماموریتش را دریافت نکرد. گاهی هم از جیب خرج میکرد و آن را وظیفه خود می دانست.

سال 94 در یکی از مناطق درگیری شدیدی به وجود آمد که مرتضی مجبور به عقب نشینی شد. وقتی برگشت به فرمانده اش گفتم:"مرتضی 60روز است که اینجاست. بهتر است به عقب برگردد." با برگشتش موافقت شد. نگاهی به ظاهرش انداختم. یک لباس جنگی و یک جفت دمپایی تنها چیزی بود که داشت. پرسیدم: "پس وسایلت کو؟"

گفت:" حجم آتش اجازه نداد چیزی با خود به عقب بیاوریم." لباسی نبود که به او بدهیم. کفشی کهنه پیدا کردیم و به او دادیم تا با آن به دمشق برود. مقدار کمی پول به او دادم و گفتم: "به دمشق که رسیدی برای خودت لباس تهیه کن."

چند روز بعد یکی از نیروها با پاکتی پول نزد من آمد و گفت :" مرتضی این پول را برگرداند." پاکت را باز کردم و دیدم بیشتر از نصف پول را برگردانده. تنها یک شلوار ساده خریده بود و پیراهنی از آن هم ساده تر تا بتواند به ایران برگردد. حتی کفش هم نخریده بود!

@farmandeh_hossein64

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 14:35