زندگى نامه خودگفته شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى)؛بخش ششم

ساخت وبلاگ

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پاتوق همیشگى، " ...

خانه ما نزدیک حسینیه قمى بود. دیگ هاى مراسم را به موقع سحر بار مى گذاشتند. در خلوتِ سحر، ساعت دوى صبح به آنجا مى رفتم و دیگ را بار مى گذاشتیم. قبل از اذان صبح، حاج قاسم مى گفت:

"آق مرتضى، من به حرم مى روم تا براى مجلس ظهر، آقا امام رضا [علیه السلام] را دعوت کنم."

این ارادت حاج قاسم به امام رضا [علیه السلام] بر من هم تأثیر گذاشت و عشقِ خدمت به امام رضا [علیه السلام] از همان ایام در دل من جوانه زد. لطف امام رضا [علیه السلام] هم شامل حال من شد و بعدها خادم حرم ایشان شدم.

ادامه دارد ...

صفحه ٦

✍️ برگرفته از کتاب: "ابوعلى کجاست؟"؛ شهید مرتضى عطایى

به کوشش دفتر مطالعات جبهه فرهنگى انقلاب اسلامى

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : زندگى,خودگفته,مدافع,مرتضى,عطایى,ابوعلى؛بخش, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 17:00