دلنوشته پراحساس همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو

ساخت وبلاگ


‍ ‍ ای همسر جاودانه ام ...

راستی با آن همه عشق چگونه از ما گذشتی؟

.....اما نه...... تو برای حفظ حریم عمه من رفتی . تو با سلاله پیامبر(ص) وصلت کردی و داماد بی بی زهرا(س) شدی، 

تو بیشتر از فرزندشان به آنها نزدیک شدی خوش به سعادتت که عاشق بودی.

 تو از این به بعد ستاره های شانه ات را با دستان رسول الله(ص) می گیری، 

تو اربابم حسن(ع) و اربابم حسین(ع) را نظاره می کنی، 

تو رفتی تا حرم زینب(س) امن بماند. 

می دانی اگر عباس بن علی بود چه می کرد؟

عباس که وقتی به وادی نینوا رسید به پیشگاه قدم های اولیا مخدره زینب نشست تا او پا بر سر پای او بگذارد و از اسب پیاده گردد، 

تا عباس بود هیچ یک از عدو جرات نزدیک شدن به خیمه را نداشت ؛

سعیدم خوش به حالت که لبخند رضایت عمویم عباس را به جان هدیه گرفتی و از حریم بانوی عرشیان دفاع کردی...




داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 153 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 10:11