گفتگو با همسر و دختر شهید علیرضا بابایی۱

ساخت وبلاگ

سلام ورحمت خداوملائک بر شهید علیرضا بابایی 

حسین جان درمسلخ عشق چه زیبامیخری عاشقانت راو مانندخودبه نزدمعشوق دعوتشان میکنی دعوت توازهمان جنس شهادت است که نوکران خودراحاجت روا میکنی مثل علیرضای بابایی.

درود پروردگار و زنان بهشتی بر همسران و دختران شهیدان  که مهر پدری و همسری شان را فدای راه اسلام میکنند همان هایی که در راه دین میگویند بابی انت و امی یا اباعبدالله. فدا میکنند تا طعم عاشقی را بچشند.

سلام خدمت فرزند شهید بزرگوار علیرضا بابایی خودتون رو معرفی کنید .شما چندمین نازدانه شهید هستید؟

بنده زینب بابایی،فرزند اول شهید بسیجی مدافع حرم علیرضا بابایی هستم.

متولد بهمن 77 .در حال تحصیل هستم در مقطع پیش دانشگاهی

از بابا بگید از سن تحصیلات و.... رابطه شون با مردم و فرزندان شون به خصوص خودتون چطور بود؟

پدر بنده متولد یکم شهریور  1351 هستن و دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد در رشته مدیریت تحول بودن و کارمند دانشگاه اراک.

ارتباط پدرم با مردم بسیار گسترده و صمیمی و متواضع بود به طوری که بنده یکی از عوامل شهادت پدرم که خداوند به ایشون لطف کرد و ایشون رو به منتهی الیه آرزوشون رسوند،کمک ایشون به مردم بود،پدر بنده از هیچ کمکی کوتاهی نمیکردن و هرکاری از دستشون برمیومد دریغ نمیکردن و به بهترین نحو کارا رو پیش میبردن.کمک ایشون به همسایه ها زمان مشخصی نداشت و هر زمان و ساعتی که نیاز و خواسته ای از جانب همسایه ها و دوستان مطرح میشد پدرم همون دقایق هرکاری که از دستشون برمیومد انجام میدادن...حالا از کمک مالی گرفته تا شنیدن درد دل و مشکلات.

رابطه پدرم با فرزندانشون کاملا صمیمی و دوستانه و در عین حال مقتدر و مستحکم بود

رابطه من و پدرم دوستانه در عین حال پدرانه بود...پدرم بسیار مهربان و دلسوز بودن... اگر جلسه ای میرفتن بسته پذیرایشون رو برای من و خواهرم میوردن...این کارشون سرشار از محبت بود و این پیام رو میرسوند که ایشون هر لحظه حتی زمان کار و فعالیت هم یاد ما هستن و بسیار دوستمون دارن.

پدرم با بنده بسیار صحبت میکرد و جویای احوالم میشد و اگر مشکلی بود، گوش میکرد و حل میکرد...حتی گاهی شده بود که پدرم به پیشنهاد بنده مشکلات اجتماعی دوستانم رو حل میکردن...صمیمت پدرم با بنده دربین اطرافیان زبان زد بود چون پدرم بسیار بنده و خواهرم رو دوست داشتن و بدون خجالت و هرموضوع دیگه ای  این محبت رو ابراز میکردن.

از زبان همسر شهید:

شهید بابایی در چه سالی ازدواج کردن

 و ثمره این ازدواج چند نفر بود

سال 75

دو فرزند دختر به نام های زینب و زهرا

از زبان همسر شهید :

دوست داشتید مرد زندگی تون چه خصوصیاتی داشته باشه و آیا این که این خصوصیات رو در شهید دیدید؟

علاقه مند بودم همسرم مؤمن باشد،روزی حلال بیاورد،طرز پوشش اسلامی باشد،مهربان باشد، بسیجی باشد

بله،تا حد زیادی این خصویات را داشت و سعی میکردیم اگر  در یکدیگر ایرادی میبینیم آن را رفع نمائیم .

از زبان دختر شهید :

چطور شد که پدر به جهاد برای عراق رفتن و این قضیه رو چطور با شما و مادر در میون گذاشتن

پدر بصورت داوطلبانه ثبت نام نمود و با ارائه آموزش های سابقی که گذرانده بود توانست نظر مسؤلین رو نسبت به خودش جلب کرد...

سال 94 تقریبا اعزام به سوریه و بحث مدافعان حرم بین بسیجیان و پاسداران مسئله ای جا افتاده بود و حضور در این عرصه نیاز به توجیح نداشت اما ایشان هنگام صحبت با ما این امر را انجام وظیفه و دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین میدانست و خدا رو بهترین پشتیبان برای ما میدانست.

آیا فکر میکردید یک روز فرزند شهید شوید؟ مهمترین دلیلی که پدرتون برای شهادت انتخاب شد چی بود به نظر شما

جایگاه شهادت ارزشیست که به شهید داده میشود و فرزند و خانواده او باید حافظ این ارزش باشند

خود را نادیده گرفتن و رسیدگی به محرومین مهمترین دلیلی بود که این موهبت الهی نصیب پدرم شد و به فیض شهادت نائل شدن.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 145 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 15:13