همسرم عاشق شهادت بود

ساخت وبلاگ

همسر شهید اکبر شهریاری:

همسرم عاشق شهادت بود

تمام کارها و اساس زندگی‌اش

شهادت و پیروی از امام(ره) و رهبر معظم انقلاب پایه گذاری شده بود

می‌گفت:

《آرزو دارم تا جوان هستیم امام زمان را ببینیم و شهید شویم》

و از من می‌خواست برای شهادتش دعا کنم.

وقتی رسانه‌ها درگیری‌های سوریه را نشان می‌دادند ،نگران می‌شدم

با خود فکر می‌کردم احتمال دارد همسر من هم شهید شود.

روزی که می‌خواست به ماموریت برود

به او گفتم:

بگذار محمدباقر بیشتر تو را ببیند.

گفتم:تو تازه بابا شدی.

اما او بند این حرفها نبود.

اکبر عاجزانه دعا می‌کرد و زجه می‌زد و از خدا شهادتش را می‌خواست.

سال 1390 و1391 اربعین پیاده به کربلا و زیارت امام حسین (ع) رفت،

عاجزانه از امام حسین(ع) می‌خواست

شهادت را نصیبش کند.

مدت زندگی ما آنقدر کوتاه بود که خاطره و حرف خاصی نمی‌ماند.

در طول زندگی 2 ساله‌ام

دو بار سفر زیارتی مشهد و یک بار سفر کربلا رفتیم

اکبر آدم "توداری" بود

وقتش را بیشتر صرف مطالعه و قرائت قرآن می‌کرد

وقت برایش تنگ بود.

به شهدا خیلی علاقه داشت خیلی از خاطرات کتاب شهدا را خوانده بود.

آخرین تماس ما شب دوشنبه بود

از احوال من

از پسرمان" محمد باقر" سوال کرد.

می‌گفت 

نماز دعا یادت نرود،

می‌دانستم راجع به شهادتش می‌خواهد دعا کنم

ناخودآگاه هنگام دعا یادم می‌آمد،

می‌گفتم

خدایا اکبر هرچه می‌خواهد به او بده

هر چه خودت صلاح می‌دانی

همان شود.

《خوب جایی به شهادت رسید

شهادت گوارای وجودش》

به نظرم در دو سال زندگی‌مان

رفتارش رفتار آدم عادی نبود

خیلی معنوی بود

به خدا نزدیک بود

کسی که نمازش را اول وقت می‌خواند

نمازش را باعشق می‌خواند.

به من می‌گفت

بیا تصمیم بگیریم هرجا بودیم در خیابان و مهمانی نمازمان را اول وقت بخوانیم

نماز اول وقت

ما را به همه جا می‌رساند

می‌گویند

اکبر به پدر و مادرش احترام می‌کرد.

روی قرائت قران دقیق بود که روزی یک ساعت قرآن بخواند

به حلال وحرام و لقمه حلال اهمیت می‌داد.

آقا محمود رضا


داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1396 ساعت: 17:50