داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «ابوعلی» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

یکی از سروده‌های شهید ابوعلی برای شهدای مدافع حرم

  • برای شهدای مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها که خود را به قافله‌ی عاشورایی امام حسین علیه السلام رساندند: شد بسته راه تابش چشمان دیگری... بر سینه آمده غم هجران دیگری... لبریز گریه‌ایم که از سمت آسمان... نازل شده‌ست سوره‌ی باران دیگری... رفتی که باز راه نیفتند بی پناه... با دست‌های بسته اسیران دیگری... رفتی که چشم دشت نبیند رها شده‌ست... در دست باد موی پریشان دیگری... سر داده‌ای که باز نبینی، به روی نی... رفته‌ست پیش چشم تو قرآن دیگری... می‌شد هزار بار فدای مسیر دوست... در پیکر تو بود اگر جان دیگری... می‌خواستی که سر نگذاری به وقت مرگ... جز دامن حسین به دامان دیگری... در امتداد راه شهیدان کربل...ا دارد حسین فاطمه یاران دیگری... یک لحظه هم سلاح تو روی زمین نماند... دارد حرم همیشه نگهبان دیگری... التماس دعا.الاحقرابوعلی @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب

  • چه زحمتی کشی پا به پای ابوعلی

  • خاطره اى از شهید رضا سنجرانى (کرار) به روایت یکى از همرزمان؛ بعد از شهادت ... جواد محمدی [مهدى محمدى مفرد] که، جانشین ابوعلی بود ... برادر رضا کرار جانشین ابوعلی شد ... یک روز منو دید گفت: "سید اگه دیدی من اینجا مردم یعنی بدون تیر و ترکش ... تقصیر ابوعلیه" ... گفتم چه طور؟ ... گفت: "سرشب به آدم دوغ میده همین که خوابت بیاد میگه پاشو بریم سرکشی" ...  می گفت: "می رفتیم تا خود صبح راه می رفتیم ... رو,زحمتی,ابوعلی ...ادامه مطلب

  • خاطره یکى از کاربران کانال "دم عشق، دمشق" از توسل به شهید مرتضى عطایى (ابوعلی)

  • سال ها بود مشکلی در زندگی ام وجود داشت، که به هیچ راه حلی برای اون نرسیده بودم، این موضوع استرس و اضطراب فراوانی برای من درست کرده بود. از این ور و اونور، شنیده بودم که متوسل شدن به شهدا باعث میشه که توی زندگی آدم کارگشا باشن، اما بنده توجهی نمی کردم. در حالی که من به شدت ابوعلی رو دوست داشتم و خوب یادمه یک سال پیش در روز شهادت ایشون من چطور با شنیدن خبر شهادتش تو خیابون سرم گیج رفت و به کمک براد,خاطره,کاربران,کانال,مرتضى,عطایى,ابوعلی ...ادامه مطلب

  • دستنوشته داخل جیب شهید مرتضی عطایی(ابوعلی)

  • اگر چه بى کس و تنها اگر چه غم زده ایم همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم تو گرم آمدنى، بى خبر که ما بى تو قرار جمعه ى این هفته را بهم زده ایم میان سیرت و صورت چقدر فاصله است فریب ما نخور آقا، انار سم زده ایم برای دین خدا نیست، درد ما نان است اگر به سینه و سر زیر این علم زده ایم گناه ماست که این راه بر شما بسته ست چه غربتى است براى شما رقم زده ایم چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان چه زخم ها به دل اهل این حرم زده ایم خدا کند که شبیه نصوح توبه کنیم اگر خلاف شما حرف یا قلم زده ایم, ...ادامه مطلب

  • التماس به شهید ابوعلی، برای برگردوندن به گروه

  • برای ابوعلی می نویسم

  • سلام بزرگوار سلام دلاور خوب بچه های دم عشق را تنها گذاشتی ورفتی پیش سید ابراهیم ابوعلی گاهی به خیلی چیزها فکر میکنم به اولین برخوردی  که بامن کردین.  از همان اولین برخورد شیفته منش بزرگوارانه شماشدم یادتان می آید از من پرسیدین معرف شما برای حضور درگروه چه کسی هست ؟من هم گفتم معرفی ندارم جز شهید رسول خلیلی فکر نمیکردم مرا به گروه ادکنید ولی کردید . کاش بیش تر می ماندید تا درس ها از بزرگی وصبوری بگیرم هرچند من باشماارتباطی نداشتم اما دلمان خوش بود به اینکه ابوعلی می آید درگروه ومیگوید برای امر مهمی التماس دعا یا همان شعر معروف را میگذارد :مارا به دعا ک, ...ادامه مطلب

  • شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) با نوجوانان شهرک نبل سوریه

  • https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8EazsObYH3rA شهدای مدافع حرم قم,شهید مرتضی عطایی ...ادامه مطلب

  • داستان رفیق شدن شهید ابوعلی با شهید صدرزاده

  • باسلام  یک روز که ابوعلی داستان رفیق شدنش را با سید مصطفی صدر زاده تعریف میکرد اینطور میگفت  برای بار اول که به سوریه با لشگر فاطمیون رفته بودم وخودم را مهاجر معرفی کرده بودم  کسی بنده را نمیشناخت که ایرانی هستم از یک طرف هم دلهره داشتم که زیاد با رزمنده های مهاجر صحبت کنم وبفهمند که من ایرانی هستم در آن مدت خیلی کم حرف وگوشه گیر بودم و ترس هم داشتم به کسی بگم ایرانی هستم چون احتمال داشت منو بفرستند ایران وخیلی دوست داشتم به یک نفر اطمینان پیداکنم که خودمو معرفی کنم باهاش رفیق بشم گفتم بزار به مصطفی بگم میگفت رفتم پیش مصطفی گفتم سید یه چیز میخوام به, ...ادامه مطلب

  • رو به روی ضریح ارباب و به نیابت ابوعلی سلام میدهم...

  • ارسالی یکی از کاربران قول داده بود برام تربت کربلا بیاره برای منی که هیچ وقت کربلا نرفته بودم،  داشتن تربت، اونم از دست یه مدافع حرم، خیلی خاص بود... که یه دفعه انگار.... باور کردنش سخت بود اصلا باورکردنی نبود ابوعلی شهید شد... توی گروه هم اجازه نمیداند هیچ بگیم فقط همرزمانشون بودند و دلتنگی هاشون... داشتم خفه میشدم، بغض کرده بودم، با هیچ کس هم نمی تونستم صحبت کنم تصمیم گرفتم به خودش متوسل شم، نیت کردم 40 بار سوره ملک رو هدیه کنم به شهید ابوعلی خیلی بامعرفت هستند، حالا من اینجا هستم، رو به روی ضریح ارباب و به نیابت ابوعلی سلام میدهم... نائب الزیاره همهء کا,رو به روی دوربین لبخند بزن,رو به روی خونمون,رو به روی خونمون پنجره ای,رو به روی من علیرضا طلیسچی,رو به روی من طلیسچی,رو به روی,رو به روی تو کیم من,رو به رویای عشق بسته شود,رو به روی ایوون طلای تو,رو به روی من ...ادامه مطلب

  • خاطره شهید ابوعلی از شهید سید حکیم

  • روز قبل شهادت جواد محمدی، گفتن سید حکیم بی خبر اومده رفته تو یک خونه ای تنها... با رضا ..... رفتیم سراغش دیدم مثل این اساتید پیرکهنه کار کانگ فو نشسته رو به دشمن داره رخت تو تشت میشوره... بغلش کردم گفتم سید اینجا چکار میکنی چه بی خبر..... یک نگاه خیتی بهم انداخت گفت همچی حرف مزنی انگار یک عمره تو اینجایی ما دفعه اولمانه آمدم جنگ.... هر دو خندیدیم و دوباره همو بقل کردیم... گفت افغانی آمدی یا ایرانی...گفتم هر دوش...گفت جای رفیق دیوانت حسنم(شهید قاسمی) خالی... حیف شد کم جنگید ولی با کیفیت جنگید و دوباره خندید... اون روز حرف زدیم...بهش گفتم میخوام یک مرصد روزانه بزنیم،این, ...ادامه مطلب

  • تواضع و فروتنی ابوعلی

  • ادامه‌ی مباحث  شناخت شهید بزرگوار مرتضی عطایی (ابوعلی)  بسم الله الرحمن الرحیم  یکی ار بزرگترین و با ارزش ترین خصوصیاتی که قرآن درباره ی ان سخنهای بسیار دارد ، اخلاق نیکوست ... شهید بزرگوار یکی از محبین حقیقی قران و عترت بود که به راستی هم در این راه قدم نهاد و حقیقتا به انجام این امر موفق ... بارها و بارها چه تو ایران و چه تو منطقه توهین شده بود و به سخره گرفته شده بود ... بارها و بارها از طرف کور چشمان اعمالش دیده نمیشد و زیر سوال رفته بود ... اما معتقد بر ساخت خویش بود نه ساخت دیگران ... خلق زیبا و روی خوشش بر دلها حکومت میکرد و هیچگاه به دلیل جایگاهش بر کسی ,تواضع و فروتنی,تواضع و فروتنی چیست؟,تواضع و فروتنی در قرآن,تواضع و فروتنی در نهج البلاغه,تواضع و فروتنی در,تواضع و فروتنی حدیث,تواضع و فروتنی یعنی چه؟,تواضع و فروتنی در زندگی,تواضع و فروتنی در روایات ...ادامه مطلب

  • نوشته دست ابوعلی

  • قربون یارقیه برم فرمانده  رو دست نوشتی (دم عشق؛دمشق) , ...ادامه مطلب

  • خاطره ای از شهید ابوعلی۲

  • یک روز که آتش جنگ خوابید و نشستم تو ماشین تا به مقر برگردم دیدم پشت گردنم خیس شده دست کشیدم به پشت گردم ،تیز بود با دو انگشتم کشیدمش بیرون .        تازه از راه رسیده بود که در جواب سوال من که پرسیدم خوبی زخم های جدید چی داری که ترکش را از داخل ساکش در آورد و تعریف کرد .گفتم بیا ببینم هنوز زخم بود ترکش درست خورده بود روی اولین مهره ی گردنش و به استخوان گیر کرده بود با گوشی از پشت گردنش عکس گرفتم و نشانش دادم.گفت فکرش را نمیکردم که هنوز خوب نشده باشه .درست به اندازه ی یک بند انگشت اثرش تا آخر مانده بود. ابوعلی   "دم عشق،دمشق"  @Labbaykeyazeinab,خاطره ای از شهید همت,خاطره ای از شهید عباس بابایی,خاطره ای در درونم است,خاطره ای از شهید,خاطره ای از یک شهید,خاطره ای از شهید بهشتی,خاطره ایسلام,خاطره ای برای دوست,خاطره ای به زبان انگلیسی,خاطره ای از شهید چمران ...ادامه مطلب

  • به یاد ابوعلی

  • می خواهم برایتان از مردی بگویم که در این زمانه عجیب و غریب که هرکدام از ما مردم شهر آنچنان غرق زندگی مادی و معنوی خود هستیم که پاک فراموش کرده  ایم، در آن طرف سرزمینمان مردانی بزرگ و دلیر هستند که به خاطر امنیت و آرامش من و تو در حال جنگیدن با دشمناند، کسانی که همانند من و تو اند، اما زندگی آرام و بدون مشغله خود را رها کرده اند و به سوی دیاری به نام  "دم عشق، دمشق" سفر کرده اند. آری، می خواهم از یک مردی بگویم که کمی جنسش با دیگر مردان سفر کرده به دیار عشق فرق می کند. می خواهم از مرتضی آوینی زمان بگویم... پس کمی نزدیکتر می شوم... می خواهم از کسی بگویم که با خلوص, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها