عضو هلال احمر بود و زمانی که زلزله بم پیش آمد هر چند که از لحاظ فیزیکی نحیف بود، میگفت میخواهم برای کمک بروم. بعد از ۱۲ روز که آمد، از آن روزی که رفته بود نحیفتر هم شده بود. @labbaykeyazeinab,حمیدرضا,اسداللهى ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین احمد میگفت: آدم با کلام حسینی نمیشود، باید راه را شناخت و در مسیر آن حرکت کرد، راه حسین (ع) شجاعت و حضور است، آدم با سکوت و یکجا ایستادن حسینی نمیشود، برای حسینی شدن باید بلند شد، باید ایستاد و باید حرکت کرد. @labbaykeyazeinab,حاجیوند ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین "پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسودهتر میایستند؛ (بخش نهم)، مداح اهل بیت [علیهم السلام]" ... شهید فاتح مداح اهل بیت [علیهم السلام] بود. همیشه ١٠ روز اول ماه محرم مجلس روضهای که مادر ما برگزار میکردند را ایشان پیش میبردند. تمام روضههای خانه را شهید فاتح میخواندند، جای دیگر منبر نمیرفتند. حالا حساب همین تواضع بود یا مشغله کاری زیادشان، نمیدانم اما غیر از خانه خودمان جای دیگری روضه نمیخواندند. صدای فوق العادهای هم داشتند، همه اقوام و خویشاوندان در خانه جمع میشدیم و هیئت ما را ایشان میگرداند. فقط این را هم اطلاع دارم که صبحهای جمعه هم برای تعدادی از بچههای مسجد #سخنرانی میکرد و درباره مسائل روز دنیا حرف میزد و شرایط را تحلیل میکرد. برای هیئت خیاطان افغانستانی ساکن مشهد هم ایشان هم منبر میرفت و در مناسبتهای مذهبی مداحی میکرد. @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین بسیار "صبور" و "مهربان" بود، حتی اگر کسی برخورد بد و تندی با او می کرد در پاسخش فقط سکوت می نمود و سرش را به زیر می انداخت. تأکید می کرد ناسزا نگوییم. می گفت: "ناسزا نباید بر زبان مسلمان جاری بشود". خیلی از این کار بدش می آمد. حتی در حق دشمن تکفیری هم دعا می کرد و به آنها ناسزا نمی گفت. دعا می کرد اگر اهل هدایت هستند خداوند راه را برایشان باز کند. @labbaykeyazeinab,مدافع,داوود,نریمیسا,روایت,خواهر,گرامى ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین "ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش بیستم)، غیرت و شجاعت" ... دو تا خصیصه که تقریباً تمام همرزمان دور و نزدیک غلام عباس، اون رو متمایز از همه میدونستن غیرت و شجاعتش بود. به طوری که، در سوریه به خوش غیرتی معروف شده بود و به گفته جانشین گردان حتی زمان پیشروی دشمن حاضر نبود لباس غیرنظامی اش رو دشمن ببیند. چیزی را که نمی توان از خاطر برد خوش غیرتی و مس,مدافع,روایت,خواهر,گرامى ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء تا چهل روز در خانه ما اشک و آه برقرار بود. مادر شهید از بس گریه کرده بود مریض شد. حال و روز بقیه نیز همین طور بود. تا اینکه بعد از مراسم چهلم، به خانه آمدم. تا خوابیدم، احساس کردم که از مراسم چهلم به خانه برگشته ام. وارد خانه که شدم برادرم را دیدم. سید محمد بسیار زیبا و نورانى تر از, ...ادامه مطلب
آقا محمود همیشه کم می خورد و کم می خوابید و تا پای جان تلاش می کرد و خستگی براش مفهومی نداشت. اون قدر خسته به خانه میومد که در حالت نشسته خوابش می برد و با اون همه خستگی سعی می کرد به من هم در کارهای کمک کنه که دلم نمیومد و نمیذاشتم. همیشه می گفت: "باید کم بخوری و کم بخوابی و تلاش کنی تا از لحظات عمرت برای اون دنیا ذخیره ای جمع کنی". @labbaykeyazeinab , ...ادامه مطلب
سیدم یک اخلاق خاصی داشت که خیلی خیلی به محرم و نامحرم اهمیت میداد، طوری که وقتی مناسبتهایى که حرم آقا جان [آقا علی بن موسى الرضا«ع»] خیلی شلوغ میشد نمیرفت حرم که بهجای ثواب گناه مى کنیم. یادم هست که یک سال شب قدر با هم که به حرم مشرف شدیم نزدیک نرفت، با هم رفتیم به زیرگذر کنار یک موتور سیکلت, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء "بارزترین خصوصیات اخلاقى" ... بسیار خوشاخلاق و خوشخنده بود. اصلاً خنده از لبانش کنار نمیرفت. مردی بسیار اجتماعی بود و چون در طبیعت بزرگ شده بود، همیشه عاشق بودن در طبیعت بود. بارها به او گفتم که برای زندگی از لواسان به تهران برویم اما میگفت آیا دلت میآید که باغ و گل ودرخت را ره, ...ادامه مطلب