ره ساله رو یک شبه طی کرد.

ساخت وبلاگ

سلام.ابو علی تعریف می کرد که شهید نجفی گناهانش رو یاد داشت میکرد.ابو علی می‌گفت بعد از شهادتش از تو جیبش دفترچه ای پیدا کردم دیدم هر روز گناهانش رو می نوشته گناهانی که بیشتر به ترک مستحبات میموند.ابو علی می‌گفت یک منطقه رو بعد از پس گرفتن از تکفیریا تثبید کردیم من رفتم یک خونه ای رو انتخاب کردم رفتم بالای پشت بام که منبع آبش رو چک کنم دیدم شهید نجفی بین منابع آب یکجوری نشسته که دیده نشه وداره زار زار گریه می کنه طوری که پهنای صورتش خیس شده وحسابی سیمش وصله. شهید نجفی یک گچکار بود ولی ره صد ساله رو یک شب طی کرد.کنار قبر شهید بودم که ابو علی اینو تعریف کرد.سحر جمعه ای بود یادش بخیر.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 236 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 9:32