روایتى از شهیدان مدافع حرم محمود مراد اسکندرى و رضا عادلى؛

ساخت وبلاگ


بسم رب الشهداء و الصدیقین

"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسوده‌تر می‌ایستند؛ (بخش سوم)، پلاک حسینى" ...

شیخ نجار که بودیم توی یک سالن اسکان پیدا کردیم. پنجره ها با پلاستیک پوشیده بودند. زیرزمین هم پنجره داشت ولی، نه پنجره ها و نه درب پوشیده بود و سرما بالا می اومد. درب سالن هم روبه روی درب خروج بود و به همت یکی بچه ها یک درب فلزی از طبقه بالا آوردن و نصب کردند ولی کوچک بود.

اوستا محمود خیاط [شهید محمود مراد اسکندرى] دست به کار شد و برای اینکه بچه ها سردشون نشه دو تا پتو با دریل به دیوار دوخت که خیلی تأثیر داشت، بدون منت بدون دستور و خالصانه.

پایه مراسم عزاداری براى امام حسین [علیه السلام] بودند. رضا اشکش دم مشکش بود.

این تصویر الحاضره که شهید محمود [مراد اسکندرى] و شهید رضا [عادلى] و بچه های هم گروهانی مراسم گرفتیم.

قبل محرم عزاداری هاشون رو انجام دادن و خوب برای ارباب بی کفن گریه کردن.

الان محرم مهمان مجلس عزایی هستند که صاحب مجلس حضرت زهرا [سلام الله علیها] است.

گروه خونیش [شهید محمود مراد اسکندرى] و شماره پلاکش رو خودم روی چسب نوشتم و روی دوشش زدم.

و اما گروه خونى:

گروه خونیش از اول با ما فرق داشت. 

کار برای خدا می کرد.

یتیم بود و برای اینکه بچه های سوری یتیم نشن اومد. خواهرها رو به امان خدا گذاشت اومد که برادری شرمنده خواهرش نشه.

استاد سلاح شناسی بود.

و اما پلاک:

وقت تقسیمِ پلاک، پلاک خوش شماره به محمود رسید. فکر کنم ۷۲۷۲ بود.

از دوره قبلی هم یکی داشت ولی، این پلاک حسینی بود [٧٢].

 @labbaykeyazeinab

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : روایتى,شهیدان,مدافع,محمود,اسکندرى,عادلى؛, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 195 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1396 ساعت: 0:08