شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى) به روایت همرزمان ۲

ساخت وبلاگ


شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى) به روایت همرزمان "بخش ششم"؛

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سرعت داشت میرفت، هیچی بهم نگفته بود که کجا میره ...

خیلی نگرانش بودم و پشت بی سیم چند بار پیجش کردم ...

جواب نداد، دلم شکست و گفتم حتماً بابت کار اون دفعه ازم ناراحته ...

ولی من که میشناختمش اون دلش خیلی بزرگ تر از این حرفها بود که کینه ای از کسی به دل بگیره ...

همون لحظه چند نفر دیگه صداش کردن و جواب اونها رو هم نداد ...

گفتم پس خیالت راحت فلانى، از دست تو شاکی نیست ...

چند ساعتی گذشت و دیدم اومد و پریشان و بهم ریخته ...

کجا بودی حاجی؟؟؟!!!!!

چند تا شهید داشتیم و از رفقا بودن ...

چقدر میشناختیشون؟؟؟!!!

خیلی زیاد، از رفقا بودن 

بغلش کردم و گریه کردیم و بعد یخورده گریه که آروم شد ...

بهش گفتم پس باهاشون میری ایران واسه کفن و دفن دیگه؟؟؟!!!!

گفت جواب حضرت زینب سلام الله علیها رو چی بدم؟؟!!!

برای دلم از وظیفم کم بذارم ....

شادی روح شهدا گرانقدر علی الخصوص شهید عطایی صلوات ...

ادامه دارد ...

ابوعلی

خاطرات همرزمان

"دم عشق،دمشق

@Labbaykeyazeinab

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شهید مدافع حرم,شهید مدافع حرم مهدی عسگری,شهید مدافع حرم عباس دانشگر,شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی,شهید مدافع حرم علی نظری,شهید مدافع حرم عباسعلی علیزاده,شهید مدافع حرم مجید قربانخانی,شهيد مدافع حرم,شهید مدافع حرم حضرت زینب,شهید محمدحسین مرادی مدافع حرم, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 10:35