شهید مدافع حرم محمد اسدى به روایت خواهر گرامى شهید

ساخت وبلاگ

بسم رب الشهداء و الصدیقین

"ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش بیستم)، غیرت و شجاعت" ...

دو تا خصیصه که تقریباً تمام همرزمان دور و نزدیک غلام عباس، اون رو متمایز از همه میدونستن غیرت و شجاعتش بود.

به طوری که، در سوریه به خوش غیرتی معروف شده بود و به گفته جانشین گردان حتی زمان پیشروی دشمن حاضر نبود لباس غیرنظامی اش رو دشمن ببیند.

چیزی را که نمی توان از خاطر برد خوش غیرتی و مسئولیتی بود که محمد به همه انسان ها داشت.

یکی از دوستان محمد تعریف می کرد:

روزی در یکی از کمربندی های شهر، خانمی توسط راننده از ماشین بیرون افتاد. هیچکس جرأت نکرد [ماشین را] نگه دارد. 

محمد ایستاد و با اورژانس تماس گرفت. هرچی می گفتم بیا برویم ممکن است دردسر شود، منتظر ماند تا اورژانس بیاید.

وقتی گفتند شما زنگ زدی؟ پاسخ داد: باید فکر کنیم این خانم هم ناموس خودمان است. 

تا آمدن اورژانس و اعزام این خانم به بیمارستان ماند و توجهی به تذکرات دیگران نکرد.

@labbaykeyazeinab

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : مدافع,روایت,خواهر,گرامى, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 200 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1396 ساعت: 11:54