شهید انور یاوری

ساخت وبلاگ

بـــــِسـْمِ رَبِّ الـشـُّھـَداءِ وَ الـصِّـدّیـقـیـنْ

شهید انور یاوری

 ۳۴ سال از تولد محمدانور در افغانستان می گذرد

سال ها بود که شرایط بد افغانستان خانواده اش را به ایران کشانده بود

همینجا ۱۵ سال پیش با همسری ازدواج کرد که اونیز بدلیل مهاجرت های پی در پی به پاکستان و ایران و... نتوانسته بود در سرزمین مادری اش رشد کند...

حاصل این ازدواج

دو دختر و پسری هست که بسیار شبیه پدر است...

 محمدانور مهربان بود و دوست داشتنی،

همه می دانستند که اگر بتواند و توان مالی داشته باشد از کمک به دیگران دریغ نمی کند

 اهل مسجد بود و نماز از جمله چیزهایی بود که برای آن بسیار ارزش قائل بود

همچنین در تربیت فرزندانش بسیار کوشا بود و همیشه به خواندن قرآن سفارش می کرد

 سفارش به مهربانی با کودکان می کرد

و همیشه حجاب دخترانش را جدی می گرفت 

او سعی بر این داشت که فرزندانش متناسب با سن شان از امکانات استفاده کنند (دقت در تربیت فرزندان)

 حتی اصرار همسرش نیز مانع رفتن او نمیشد

و میگفت: اگر من و امثال من نروند پس چه کسی برود؟

او با شهید و شهادت غریب نبود

زیرا  شهدای افغانستانی را در جنگ با طالبان می شناخت و

 یکی از شهدا را نیز بیشتر از همه دوست می داشت

او حالا بعداز دوباری که به فرودگاه رفته و خواهرش از رفتن منصرفش ساخته

اینبار بی خبر رفته تا به جمع یاران آخرالزمانی مولایش بپیوندد

 بار اول که به سوریه می رود دوباره برمی گردد،

 اما بار دوم فقط پیکر پاکش در مردادماه امسال بازمی گردد و با همراهی 

مردم شهیدپرور ورامین تشییع و به خاک سپرده می شود.

روحش شاد و راهش پر رهرو...

گـروه فـرھـنـگـی سـرداران بـے مـرز

@Sardaranebimarz

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شهید,انور,یاوری, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 206 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 1:22