سرباز کوچک

ساخت وبلاگ

محمد مهیار محرابی فرزند شهید حسین محرابی 

با اینکه دشمن او را از آغوش گرم بابا جدا کرده ولی همیشه لبخندی شیرین به روی لب دارد. محمد مهیار سه سال و نیمه با قاب عکس بابا دنیایی دارد. هر روز صبح بعد وقتی از خواب بیدار می‌شود سراغ عکس بابا می‌رود و به او صبح بخیر می‌گوید. شب‌ها هم قبل از رفتن به رختخواب صورت بابا را از پشت قاب عکس شیشه‌ای می‌بوسد. مادر بارها وصیت‌نامه‌ای که شهید برای تنها پسرش نوشته را در گوش او زمزمه کرده است. «فرزند کوچکم محمد مهیار. تو نذر مولای تنهایم حضرت صاحب‌الزمان(عج) هستی. خودت را برای یاری امامت آماده کن و بدان که مولایمان بزودی تشریف می‌آورند. انشاءا... با پاکی نمازت، با حیا و نجابتت ایشان را یاری کنی. گوش با فرمان امام خامنه‌ای داشته باش». حالا محمد مهیار سرباز کوچک حضرت صاحب‌الزمان(عج) است. همانطور که بابا از او خواسته.  هرچند هنوز کودک است ولی بابا و همرزمانش  را یاری می‌کند. وقتی با نگاه معصومانه‌اش مظلومیت کودکان شهدای مدافع حرم را به دنیا ثابت می‌کند. دشمن باید بداند که هرچند امروز مدافعان حرم را مظلومانه به شهادت می‌رساند، اما محمد مهیارها فردا بزرگ می‌شوند و به یاری دین خدا برمی‌خیزند. آنها وقتی بزرگ شدند اجازه نمی‌دهند اسلحه بابا روی زمین بماند. لباس رزم به تن می‌کنند و اسلحه را از روی زمین برمی‌دارند. تا دشمن بداند هیچوقت زمین از یاوران امام زمان(عج) خالی نخواهد بود و همیشه کسانی هستند تا در برابر زیاده‌خواهی‌ آنها بایستد. محمد مهیار یک بار دیگر به قاب عکس بابا بوسه می‌زند و بابا هم از پشت قاب شیشه‎‌ای به او لبخند می‌زند. 

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 19:21