لحظه لحظه عنایت محمد و شهدا را به چشم می‌دیدم

ساخت وبلاگ

بعد از شهادت محمد، حال خیلی بدی داشتم. از طرفی پروژه من هم کامل نشده بود. با وجود زحمت‌های شش ماهه‌ام هنوز به ویرایش نیاز داشت. دانشگاه هم از من تحویل پروژه را می‌خواست.

با صحبت دوستان توانستند برای من یک ماه دیگر هم وقت بگیرند.

من هم پروژه‌ام را که موضوعش (تاثیر دفاع مقدس بر نقاشی امروز ایران) بود تقدیم کردم به تمامی شهدای کشورم و همچنین عموی شهیدم و برادر عزیزتر ازجانم محمد.

در نجواهایم به محمد می‌گفتم دیدی محمد پروژه‌ام تقدیم به خودت شد. و گریه می‌کردم.

 مسابقات قرآن و عترت آغاز شد و به من پیشنهاد دادند تحقیق خودم را شرکت بدهم.

من هم شرکت کردم و مقام اول مقالات کشوری در مسابقات قرآت و عترت دانشگاه آزاد را کسب کردم.

و همچنین تصویری سیاه قلم از مادران چشم انتظار شهدا را کشیدم که آن هم مقام سوم را کسب کرد.

با عنایت شهدا عازم همدان شدم. آنجا بود که اسم محمد آورده شد و تلاش‌های او را در تحقیق عنوان کردند.

و محمد به وعده خود عمل کرد. با این دو رشته‌ایی که مقام کسب کرده بود هدیه خوبی به من داده شد.

و محمد هزینه‌ای که به من قولش را داده بود برای نقاشی شهدا فراهم کرد. و من لحظه لحظه عنایت محمد و شهدا را به چشم می‌دیدم.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 181 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32