آرزوی همیشگی علیرضا شهادت بود

ساخت وبلاگ

رواے: جانباز کربلای خانطومان

یک شب در حسینیه مراسم گرفتیم،

 همه بودند 

تمام اونهایی که با هم در اون تپه ی معروف خان طومان مستقر بودیم 

بچه های لشکر ،بچه های فاطمیون  و...

اتفاقا اون شب شهید محمد بلباسی هم بود که پذیرایی مراسم رو عهده  دار بود .  

همه کمک میکردن مراسم به خوبی برگزار بشه.

من و حسین هم چندتا مداحی از گوشیمون پخش می کردیم. 

خیلی مراسم خوبی بود 

 حال و هوای بچه ها شب عملیاتی بود

حالو هوای عجیبی بود 

  عزاداری کردیم و اشک ریختیم.

مراسم که تموم شد، همه بچه ها رفتند.

من هم میخواستم برم که یک دفعه نگاهم به علیرضا افتاد....

  به دیوار تکیه داده بود 

 دستش رو هم گرفته دور پاهاش و داره با گریه با خودش حرف میزنه!!

دقت کردم ،ببینم فرمانده شجاع جبهه خان طومان چی میگه ،چرا اینطور به پهنای صورت اشک میریزه ....

   داره گلایه میکنه....

بی بی جان یازینب...

چرا من رو نمی طلبی.... 

 خانوم جان چرا برات شهادت رو نمیدی....

رفقام یک به یک دارند میرند اما من...

دلش خیلی گرفته بود...

 آرزوی همیشگی علیرضا شهادت بود...

چه خوش به آرزویش رسید...

من هم مثل تمام بچه ها،

 خیلی دلتنگ فرمانده ام .

مثل علیرضا حقیقتا ندیدم....

خاطره همرزم شهید 

خان طومان 

طلب شهادت

شهید علیرضا بریری

کانال مدافع حرم حضرت زینب

شهید جاویدالاثرعلیرضا بریرے

 @shahidalirezaboriri

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 22 تير 1396 ساعت: 13:19