آن روضه یک جور خداحافظی با گلزار شهدا هم بود

ساخت وبلاگ

چند شب قبل از اعزامش شب جمعه‌ای بود که دم در با هم برخورد کردیم. از من خواست که برویم گلزار شهدا. گفتم باشه برویم. در حین رفتن به گلزار شهدای سیدمحمد بودیم که دو دل شدیم زیارت قبور برویم یا نه.

 آخر روایت داریم شبه جمعه همه شهدا زائر و مهمان امام حسین هستند. می‌خواستیم مزاحمشان نباشیم. 

در هر صورت هر جوری بود بالاخره رفتیم.

شهید طاهری بعد از ۳۰ سال تفحص شده بود و همین نزدیکی بود که در گلزار به خاک سپرده بودندش.

رفتیم بالای سر قبرش. هوا هم خیلی سرد بود. از من خواهش کرد روضه برایش بخوانم. من هم قبول کردم.

تکه‌ای قالی در گلزار جا سازی کرده بود. رفت و آورد. گفت بنشین روی این قالی که راحت باشی. نشستم.

خودش هم در آن سرما پشت سر من روی زمین نشست.

من هم شروع کردم روضه خواندن.

جالب اینجاست که بین این همه روضه روضه وداع را برایش خواندم.

شاید آن روضه یک جور خداحافظی با گلزار شهدا هم بود.

هدیه به رفیقمان محمد مسرور 

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 13:00