وصیت نامه شهید سید روح الله عمادی

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود به خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی(ص) و ذریه تابناکش و سلام و درود به منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و سلام و درود به روح بلند و ملکوتی حضرت امام(ره) و باسلام و درود بیکران بر ارواح پاک و طیبه و مطهر سرخ جامگان که با ایثار خون و هدیه جان سرودی به قامت کلمه حق سرودند و پیام‌آور خبر آزادی و حریت کشتند و سلام و درود به رهبر عزیزم.

خدایا بی‌پناهم ز تو جز تو نخواهم

اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم

دو دست دعا فرا برده‌ام به سوی آسمانها

که تا پرکشم زبال فلک رها در کهکشان‌ها

خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت، سراپا تقصیر و نافرمانی‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم، می‌ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم یارب العفو.

خدایا نمیرم در حالیکه از من راضی نباشی ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات که نفهمیدم. خدایا قبولم کن. یااباعبدالله شفاعت، شنیدم سیدالشهداء دم جان دادن می‌آید، آقاجان از همین جا سلام می‌دهم السلام علیک یا اباعبدالله.

روز مرگم وعده دیدار بده

و آنکه تا به لحد خرم و دلشاد ببر

خدایا قبولم کن، در تاریخ اسلام چیزی که امام حسن(ع) را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی و بصیرت در مردم بود چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد و امیرالمومنین(ع) مظلوم را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، و الّا همه مردم بی دین نبودند.

 عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام و ولایت را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم و خطر وسوسه‌های درونی و دنیا فریبی را شناخته و برحذر باشیم و خلوص در عمل تنها چاره ساز است. 

ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت، بایستی محتوای فرامین امام(ره) و رهبر عزیزمان را درک و عمل نماییم. بصیرت داشته باشیم تا بلکه قدری از تکلیف خود رااز شکرگزاری بجا آورده باشیم. بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد. باید مقابل باطل ایستاد اگر شاعری، هنرمندی و یا هرکس دیگری در  حق و باطل بی‌طرف باشد تضییع نعمت خداوند است و اگر طرف باطل بود خیانت است و جنایت است، در اسلام تماشاچی نداریم.

گاهی شهید شدن آسان‌تر از زنده ماندن است این نکته را اهل معنا و دقت خوب درک می‌کند، گاهی زنده ماندن و تلاش کردن درک محیط و بصیرت داشتن به مراتب مشکل‌تر از شهید شدن و به لقای الهی پیوستن است. دعا کنید شهید باشیم نه اینکه فقط شهید شویم. اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی‌شویم.

سخنی چند با دوستانم:

دوستان و همرزمان عزیزم برای دفاع از اسلام و ولایت و ایران عزیز راسخ باشید. چرا که پیروزی از آن شماست. هجمه دشمن (فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و ...) بسیار سنگین و خصمانه است و راه مقابله با این هجمه به فرموده حضرت امام خمینی(ره) پشتیبانی از ولایت فقیه است. نیت‌ها را خالص کنید و پشت سر ولایت حرکت کنید و نتیجه‌اش را به خدا بسپارید چرا که خودش وعده نصرت و پیروزی داده است.

تهاجمی که به قشر مذهبی و خصوصا ما بسیجیان و سبزپوشان حریم ولایت می‌شود بیانگر قدرت روز افزون و ضعف و ناتوانی دشمن است، خودسازی کنید، تعلیم و تربیت و ورزش سه شاخصه شماها باشد. همدیگر را دوست داشته باشید و با علم و عمل به پیش بروید و منتظر تقدیر و تشکر کسی نباشید. اجرتان عندالله.

و اگر بدی از بنده حقیر دیدید به بزرگی خودتان حلال کنید.

سخنی با پدر و مادرم:

پدر و مادر عزیزم سلام، چه بگویم که زبانم قاصر است و چه بنویسم که دستهایم لرزان. زندگی کردن در شرایط سخت روستا و کمبود امکانات موجب می‌شود که شما بیشتر تلاش کنید تا زمینه آسایش ما فراهم شود و هیچ وقت زحمات بی‌دریغ شما را فراموش نخواهیم کرد، کارهای سخت و طاقت‌فرسا موجب شده که بدنتان رنجور شود و خستگی بر تنتان نمایان گردد و این برایم سخت و عذاب‌آور بود، حال زمانی فرا رسیده است که ما کمک حال شما باشیم ولی متاسفانه پی ‌زندگی و کار خود رفتیم و با دور ماندن از شما بخاطر شرایط شغلی‌ام نتوانسته‌ام آنچه شایسته شماست خدمت کنم.

پدر و مادر عزیزم بهترین لحظات زندگیم موقعی بود که به شما کمک می‌کردم و رضایت مندی را در چهره‌تان می‌دیدم ولی چه سود که لایق نبودم تا بیشتر خادمتان باشم. پدر بزرگوارم قدت خمید تا ما راست شویم و بدنت خسته شد تا ما حرکت داشته باشیم، کوه رنج بودی و من غافل، حلالم کن.

مادر عزیزم، فدای محبت مادرانه‌ات، فدای موهای سفیدت، حلالم کن که جز زحمت چیزی نداشتم، مادرم مواظب عمادم باش.

سلام بر حاجی ننه و همه همسایه‌ها و هم روستاییها، حلالم کنید.

درد دلی با همسرم:

همسر گرامی‌ام فاطمه خانم، سلام.

گرچه عمر باهم بودنمان کوتاه بود، چه آرزوها و برنامه‌هایی برای زندگی مشترکمان داشتیم، قسمت این بود که چند صباحی در کنار هم باشیم، البته شرمنده‌ام که نتوانستم زندگی شایسته برای شما فراهم کنم، شرمنده‌ام به خاطر شرایط شغلی‌ام که اکثر مواقع ماموریت بودم، این بار سنگین زندگی و تربیت فرزند به دوش شما بوده است.

شرمنده‌ام که همیشه تحملم کردی و نگذاشتی از این اهدافم فاصله بگیرم، شرمنده‌ام از اینکه سختی زیادی کشیدی تا من و عماد راحت باشیم. شرمنده‌ام از اینکه با مریضی عمادم کنار آمدی و یکبار گلایه نکردی و شرمنده‌ام از اینکه کنارم بودی و نتوانستم خوشبختت کنم. خانم مهربانم مثل همیشه نمازت را اول وقت بخوان و برایم دعا کن، پسرمان را مکتبی و ولایتی تربیت کن، برای سربازی امام زمان (عج)...

و چیزی جز زحمت برایتان نبودم، از اینکه همیشه تحملم کردید از همه شما سپاسگزارم. وجود پدر و مادر

 مانند سفره ایست که فقط یکبار پهن می‌‌شود. قدر این فرصت را بدانید و به پدر و مادر خوب و شایسته خدمت کنید. همدیگر را دوست داشته باشید و پشتیبان هم باشید. بزرگوارانم در نزد خداوند بالاترین عمل که از شهادت در راه خدا و اسلام نیز افضل‌تر می‌باشد‌ این است که همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت و کشورتان آسیبی وارد نشود‌.

یک درخواست دارم مواظب محمدعمادم باشید. راستی آقا رمضان و آقا محمدطاهر خیلی دوست داشتم در جشن عروسی شما باشم. عزیزان من برایم دعا کنید و حلالم کنید. ای حیات! با تو وداع می‌کنم با همه ظاهر زیبنده و با هیئت، ای روح من، به فرمان مشتاقانه به سوی شهادت حرکت کنید. و ای بدنم که سالها به من خدمت کردید در لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.

ای قلب من این لحظات آخر را تحمل کن. به شما قول می‌دهم که در یک استراحت عمیق و ابدی آرام گیرید.

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خشنود باشی و ما رستگار

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 4:34