اولین جانباز نخاعی مدافع حرم سیدحسن حسینی

ساخت وبلاگ

یک حسرتی که در دل من ماند و آن زیارت حرم است.

در سوریه به آقا سید گفتم: «سید بیا تا قبل از اینکه برویم سمت منطقه‌ عملیات، یک زیارت بکنیم.»

سید گفت: «باشه.»

صبح رفت جلسه ، تا آمد، گفت: «بچه‌ها بلند شوید ساک‌ها را جمع کنید که می‌خواهیم به فلان منطقه برویم.»

گفتم: «قرار بود برویم زیارت؟»

گفت: «نه، الان هواپیما پرواز دارد و باید خودمان را به فرودگاه برسانیم.»

نتوانستیم به زیارت برویم و موقع برگشت هم مجروح شدم و برگشتم.

خلاصه سه سال است که حسرت زیارت به دلم مانده است.

همسر نخستین جانباز نخاعی مدافع حرم سید حسن حسینی 

همسرم قبل از مجروحیت در محل کار خیلی فعال بود.در تمام مسابقات ورزشی و قرآنی و کتابخوانی شرکت می‌کرد.

اما با وجود این فعالیت‌ها این مجروحیت در روحیه ایشان نمودی نداشته است.احساس می‌کنم قدرت تحمل وضعیت جدید را دارد؛

چون هیچ وقت زبان به شکایت باز نکرد.

حتی با وجود محدودیت هایی که داریم.مثلا اگر جایی که دعوت می‌شویم آسانسور نداشته باشد یا شرایط لازم برای راحتی همسرم فراهم نباشد نمی‌توانیم به آنجا برویم..

یا وقتی پسرم در ۱۰ سالگی میگه

ما باید قبول کنیم که بابا دیگر نمی‌تواند راه برود..

یا دخترم که درمقابل بدرفتاری مردم گفته بود : بابا به خاطر امنیت این آدم‌ها رفته و سلامتی خودش را داده است. آن وقت این‌ها چطور برخورد می‌کنند»

همسرم همیشه می‌گوید خدا یک امانتی به من داده بود که پس گرفته است.

علمداران حرم

روز جانباز مبارک

@MolazemanHaram69

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 12 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:32