شهید سید حسین حسینی

ساخت وبلاگ


 مردی با اخلاص و مومن

کمی هم کم حرف

مردی که نماز اول وقتش هیچگاه فراموش نمیشد

همسنگرم بود، چون تازه وارد بودم

سوالات منطقه را از او میپرسیدم

یکروز ازاین شهیدگرامی به شوخی پرسیدم:

روزی که خواستی به صف مدافعین حرم بپیوندی برای چه آمادی و آمدنت بهر چه بود؟

با نگاهی جدی به من گفت:

خودت به چه نیتی آمدی؟

گفتم من از شما سوال پرسیدم...

جواب داد:

» آن اوایل  شنیدم به سوریه و عراق حمله شده و...

با خودم گفتم مگر کشور ما جنگ نیست؟

و ما آواره نیستیم...

عراق و سوریه هم مثل ما...

مدتی بعد شنیدم بچه های افغانستانی هم در جنگ سوریه شرکت کرده اند

پیگیر این موضوع شدم تا یکی از مدافعین حرم را ببینم و سوال کنم چرا و چگونه به سوریه رفته است؟

تااینکه یکی از دوستان را دیدم و پرسیدم چرا به جنگ سوریه رفتی؟

اگر خیلی مبارز هستی چرا در کشور خود و مردمان خودت خدمت نمیکنی؟

در جوابم گفت:

 ما نرفتیم که در جنگ سوریه دخالت کنیم و از گروه یا دولت خاصی حمایت کنیم، 

ما شنیده ایم که جنگ سوریه باعث شده است عده ای که معلوم نیست از کجا حمایت میشوند با کمال پررویی به حرمین اهل بیت علیهم السلام حمله کرده اند

وقسم یادکردند که حرم حضرت زینب و رقیه را تخریب کنند و...

چطور میتوانیم این حرف هارا بشنویم و ببینیم

و به عنوان دوستداران اهل بیت سکوت کنیم؟

حرف هایش به دلم نشست و نتوانستم به راحتی ازاین موضوع بگذرم 

مخصوصا وقتی رشادت ها و دلاوری های لشکر فاطمیون را شنیده بودم،

خیلی برای پیوستن به جمع  مدافعین حرم بی قرار بودم ...

پیگیر کارهای جذب شدم

و هم اکنون در کنارتو در سوریه هستم. »

مدت کوتاهی با او بودم که سرانحام در عملیات حندرات1 که جزءنیروهای هحومی گردان شهیدجمعه خان علیزاده بود، به فیض شهادت رسید.

روحش شاد و یادش گرامی

 راوی: ابوماهان

گروه فرهنگے سـرداران بے مـرز

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 10 ارديبهشت 1396 ساعت: 18:35