شهید مهدی جعفری

ساخت وبلاگ

شهید مهدی جعفری

 متولد1372/12/21

کمتراز یکسال داشت که به ایران مهاجرت کردیم

مهدی فرزنداول خانواده و خیلی هم باهوش بود

 بعد از دوران راهنمایی، درکنارپدرش مشغول بکارشد

روزها سرکار و شب ها مشغول بازی با برادر وخواهران کوچکترش بود

مهدی علاقه شدیدی به کودکان داشت.

 بعدازمدتی از اصفهان به سمت قم آمدیم

مهدی نیز همراه ما آمد

و کارش را رها کرد

چون بچه ها مهدی را خیلی دوست داشتند و مانع رفتنش شدند

 مدتی مشغول کار در فروش قطعات گوشی و کامپیوتربود

و این باعث شد کم کم در کارش مهارت خاصی پیدا کند...

و گره مشکلات کامپیوتری و...دوستان و آشنایان را باز کند...

مهدی خیلی خوش رفتار و مهربان بود

و اولویتش درزندگی خانواده بود

وقتی یاد اخلاق و رفتار مهدی میفتم، میفهمم چه  گنجی را ازدست داده ام...

 وقتی پدرش رفت سوریه

دل مهدی ام هوایی شد

اما من با رفتن او مخالفت میکردم...

تا اینکه بلاخره مهدی ام از همه چیزش دل کند و به جمع مدافعین حرم پیوست...

 موقعی که مهدی اعزام شد برادرکوچکش محمدامین کمترازیکسال داشت

میگفت:تاوقتی محمدامین راه رفتن را یادبگیرد،

من برمیگردم

گاهی اوقات هم به شوخی میگفت: اگر من برنگردم

محمدامین جای من هست...

وقتی سوریه بود

همیشه از خوبی های آنجا و همرزمانش و زیارت حضرت زینب میگفت

روز مادر بود که زنگ زد و این روز را به من تبریک گفت

و قول داد بعداز آمدنش هدیه ای برایم تهیه کند اما...

 مدتی بعدهم تماس گرفت و گفت:

عملیاتی درپیش داریم 

که چندروز نمیتوانم تماس بگیرم

اما 10روزبعد برمیگردم خانه

اما دیگر خبری از مهدی نشد...

 چندروز بعد پدرش تماس گرفت و گفت:مهدی حالش خوب است

چندروز بعد هم با وسایل مهدی به خانه برگشت

و شروع به نشان دادن عکس های مهدی کرد

چقدر لباس نظامی به پسرم می آمد!

بعد هم خبر مفقودالاثری مهدی را به ماداد...

 مهدی قرار بود 10روز بعد برگردد

اما 12ماه پیکرش مفقود بود و بعداز یکسال بازگشت...

پسرم در تاریخ 1394/1/31 در عملیات بصری الحریر به شهادت رسید.

روحش شاد و یادش گرامی...

 راوی: مادرشهید

گروه فرهنگے سـرداران بے مـرز

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 136 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:23