شهید مدافع حرم سید جلال حبیب الله پور

ساخت وبلاگ

شهید سید مجتبی علمدار، محبوب دل سید جلال بود و او را استاد معنوی خویش می‌دانست؛ رزمندگان یگان ویژه صابرین درس مهر مادر را از شهید علمدار آموخته بودند.

تمنای شهادت سید جلال در جوار حرم عقیله بنی هاشم/مهر مادر را در روضه‌های شهید علمدار آموخت

به گزارش بلاغ، زیباترین صحنه عشق را در عالم به محبت مادر تشبیه کرده‌اند، می‌گویند در بازار محبت آنکه بیش از همه عاشقی کند، نمی‎تواند اندکی از مهر مادر را ترسیم کند، خداوند این محبت را در دل مادر به ودیعت نهاد تا مردم معنای عشق را دریابند.

حال اگر این محبت دوسویه باشد، صحنه زیباتری ترسیم می‌شود. آری، چه زیباست عنایت مادر به فرزند و ارادت فرزند به مادر. این غایت و نهایت عشق است.

دوران جهاد، دوران رشد و شکوفایی این محبت بود، دوران دفاع مقدس عرصه‌ای بود که مظهر تجلی لیله فاطمی شد، در این راه برخی بودند که گوی سبقت را از بقیه ربودند، و بعضی رزمندگان «لشکر ویژه 25 کربلا» در این مسیر، صبر ورزیدند و آنقدر در وادی عشق، ارادت خالصانه نشان دادند تا اینکه «مادر» آنها را مورد عنایت خویش قرار داد.

سردار خستگی ناپذیر فرمانده دلاور و تکاور «صابرین 1 لشکر 25 کربلا» شهید جاویدالاثر سید جلال حبیب‎الله‎پور شاهد این سخن است، او که با عشق و با عنایت مادر، و ذکر یازهرا (س)، عملیات‌های یگان ویژه صابرین را در شمال غرب کشور با رزمندگان تکاور صابرین پیش می‌برد و در بیش از 50 عملیات برون‌مرزی برای پاکسازی گروهک تروریستی پژاک در شمال غرب، شرکت کرده بود و چندین بار تا سر حد شهادت پیش رفت و آسیب‌های جدی از ناحیه گردن و زانوانش دید اما هیچ وقت جایی بازگو نکرد و می‌گفت درد برای خدا لذت دارد و ناب شدن بی‌ذوب شدن هرگز میسر نیست.

سید جلال در جنگ سخت

«دوران دفاع مقدس» همراه با رزمندگان لشکر خط شکن 25 کربلا در عملیات‌های مختلف به فرماندهی سرداران شهید حاج بصیر، طوسی، نوبخت، علیزاده و خوشنویس حماسه‌ها آفرید.

سید جلال در جنگ نیمه‌سخت «عرصه امنیتی»

در عرصه اقدامات غافل‌گیرانه امنیتی و مقابله با آشوب‌ها و بحران‌های داخلی توانمندی بالایی داشت و از این توانمندی برای کمک به سربازان گمنام وزارت اطلاعات از او بهره گرفته شد و در خرداد ماه 84 برای دستگیری سران ضد انقلاب در روستاهای شهرستان سلماس با فرماندهی سید عزیز و فداکاری و ایثار او و یارانش چنان ضد انقلاب را قلع و قمع کردند که مسئولان استان آذربایجان غربی را به اعجاب و تحیر درآوردند.

سید جلال در جنگ نرم و در مواجهه با بحران‌ها و آشوب‌های داخلی و مقابله با فتنه‌هایی همچون 18 تیر 78، جریان براندازی ملی‌مذهبی در سال 79، از بین بردن حرکت‌های ضدانقلابی و تحرکات خزنده و پنهان فتنه‌گران 88 در راستای رسالت پاسداری نقش برجسته‌ای در آرامش‌بخشی به فضای جامعه ایران اسلامی و تقویت سنگرهای دفاع فرهنگی ایفا کرد.

سید جلال عزیز؛ یکی از بهترین های صابرین 1 بود که کمتر حرف می‌زد و بیشتر مرد عمل بود، او که به ظاهر قد متوسطی داشت، اما مغزی متفکر و دانش نظامی زیادی داشت، سید شهید ما، فرمانده تیم‌های عملیات‌های ضربتی شامل عملیات‌های تاخت و تاز سریع، عملیات‌های بازدارنده و عملیات‌های نجات در شمال غرب کشور بود.

[Forwarded from حسین  آرام جانم]

او که داوطلب اغلب مأموریت های پیاده سبک مربوط به هوابرد، یورش هوایی در تداوم آموزش بود، از نیروهای نخبه دوره آموزش فرماندهی و کنترل صابرین 1 سپاه بود.


او که علیه اهداف استراتژیک یا اهداف تاکتیکی دشمن در شمال غرب کشورمان خبره بود، فرمانده عملیات‌های تیم ضربتی «تهاجمی» و عملیات‌های نفوذ در عمق محور دشمن بود.


سردار شهید سید جلال حبیب‌الله‌پور علمدار صابرین لشکر 25 کربلا بود، او استاد طرح‌ریزی و اجرای عملیات‌های نظامی ویژه در شرایط سخت بود، سید جلال عزیز در عملیات‌های ویژه صابرین علاوه بر ابتکار عمل و چالاکی در عمق منطقه دشمن و در حین هدایت و فرماندهی نیروهای عمل‌کننده با همه بچه‌ها مهربان و صمیمی اما خیلی جدی بود و هم‌زمان نکات زیر را دقیقاً نظارت و اجرا می کرد:


طرح‌ریزی و هماهنگی کامل نیروهای عمل‌کننده و هماهنگی کامل تمام واحدهای پشتیبانی‌کننده و خدماتی را منسجم و یکپارچه می‌کرد؛ استفاده از فرصت‌های میدان نبرد؛ اصل غافلگیری دشمن؛ قابلیت بقا با بهره‌گیری از روش‌های رزم پیاده کلاسیک برای استتار و اختفا؛ قابلیت تحرک، سرعت و شدت به منطقه هدف دشمن؛ شجاعت با کسب آمادگی برای پذیرش ریسک و خطر کردن که دشمن را سر درگم می نمود و به مقر آنها ضربات سنگینی می زدنند؛ با طرح‌ریزی دقیق جزئیات و هماهنگی دشمن را مغلوب می‌کرد و کمین دشمن را به ضدکمین تبدیل می‌کرد؛ با تحرک و سرعت، تنوع، فریب و شجاعت منجر به شوک دشمن می‌شد و دشمن را گیج و گمراه می‌کرد و او را در جای خود نگه می‌داشت؛ شدت خشونت و دقت حمله تیم هجوم به فرماندهی سید شهید، کار دشمن را تمام می‌کرد در حالیکه با توسل به حضرت زهرا (س) بقا نیروهای ویژه تحت امرش را تضمین می‌کرد.


او که گوش به فرمان رهبرش بود و خوب فهمیده بود که دفاع از اسلام مستلزم رنج‎هاست و از بزرگ‎ترین عبادات محسوب می‌شود، هنگامی که حضرت امام روح‌الله در تاریخ 25 تیر 64 فرمودند؛ باید هر جوانی یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام خودش را برای مبارزه و جهاد آماده کرد و تا لحظه شهادت تابع امر ولایت فقیه خویش بود، سید شهیدمان؛ عامل به ایمان و وحدت بین نیروهای پیشکسوت و جوان سپاه بود و همیشه می‌گفت ایمان و وحدت و تعهد ما رزمندگان سپاه عامل پیروزی‌مان خواهد شد.

سید شهید ما همیشه برای مأموریت‌های برون‌مرزی و مجاهدت و شهادت داوطلب بود، او درس مبارزه و جهاد و شهادت‌طلبی را از جد غریبش حضرت سیدالشهدا (ع) و اصحاب باوفایش آموخته بود، سید جلال شهیدمان، می‌دانست و اعتقاد داشت به کشتن و کشته شدن و می‌گفت در هر دو صورت پیروزیم و به تکلیف‌مان عمل می‌کنیم.

این سردار گمنام، به این باور رسیده بود که بیش از هر زمان دیگری می توان خطر رویارویی با دشمن دیرینه اسلام یعنی صهیونیست جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و سگ ولگرد منطقه، آل سعود خبیث و داعش اسرائیلی را حس کرد و روانه میدان نبرد در سوریه شد.

او خوب فهمید که تحرکات اخیر شیطان بزرگ و استقرار نیروهای متجاوز داعش در سوریه، عراق و حملات هوایی آل سعود از هوا و دریا و زمین به یمن پیرامون اسلام‌هراسی و از بین بردن اسلام ناب محمدی (ص) در جهان است.

آری! سید شهیدمان می‌دانست که فتح و پیروزی با شهادت‌طلبی به‌دست می‌آید و به‌فرموده امام روح‌الله؛ جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به‌راه اندازیم و شک نداریم که به‌فرموده امام عزیزمان، جنگ ما فتح فلسطین را به‌دنبال خواهد داشت.

سید جلال شهید، می‌دانست اگر می‌خواهد اسمش در لیست سربازان سپاه آخرالزمانی امام عصر (عج) ثبت شود باید شرایط ثبت‌نام را رعایت کند؛ ایمان، تقوا، عمل صالح، اخلاص در عمل، صبر و بردباری، شجاعت، صداقت، امانت‌داری، ولایی بودن، مردمی بودن و عاشق شهادت بودن را در 8 سال دفاع مقدس در مکتب عاشورای امام خمینی (ره) آموخت و در کنکور شهادت شرکت کرد و کارت معافیت از گناه و توبه‌نامه معتبر ممهور به مهر امام حسین (ع) را از عمه سادات در دمشق دریافت کرد.

[Forwarded from حسین  آرام جانم]

سید جلال عزیز می‎دانست که شدت علاقه حضرت ابوالفضل (ع) به حضرت زینب (س) خیلی زیاد است و خودش را برای دفاع از عقیله بنی‌هاشم به شهر شام رساند و در روز شنبه 29 فروردین به حرم حضرت زینب (س) مشرف شد و ذکر «کلنا عباسک یا زینب» را در حرم زمزمه کرد و در کنار قبر کوچک حضرت رقیه (س) دست نیاز به‌سوی خدای بی‌نیاز بلند کرد و با خدای خویش به نجوا پرداخت تا که در ظهر روز دوشنبه 31 فروردین طی عملیاتی که در منطقه «بصرالحریر» واقع در شمال شرقی استان درعا در جنوب سوریه صورت گرفت در حال کمک و هدایت عملیات نظامی ارتش سوریه علیه گروهه‌ای تروریستی ارتش آزاد و القاعده در سوریه «جبهه‌النصره» پس از قرار گرفتن در محاصره و نبردی جانانه با دشمن به همراه عده‌ای از همرزمانش و رزمندگان دلاور تیپ سرافراز فاطمیون، دفاع وطنی و ارتش سوریه بال‌دربال ملائک گشود و به کاروان عاشورائیان پیوست.

سید جلال حبیب خدا بود! سید جلال محب حضرت زهرا (س) بود، او به عشق مادر خواست گمنام بماند، آری او در مهر مادر خلاصه شده بود، ذره ذره وجود او نام مادر را صدا می‌کرد، او برای صدها جوان مشتاق، حقیقتاً چراغ راه شد اما این وادی پر است از این ستاره‌ها، پر است از کسانی که راه را نشان می‌دهند.

دوران دفاع مقدس برای ما صدها هزار چراغ راه را نمایان کرد، یکی دیگر از این راه‌یافتگان شهید عزیز ما سید مجتبی علمدار است، او که همه ما را به مهر توصیه می‌کرد و هر کجا که مداحی می‌کرد از مادرش می‌خواند، محبوب دل سید جلال بود؛ سید جلال، شهید علمدار را استاد معنوی خویش می‌دانست و رزمندگان یگان ویژه صابرین درس مهر مادر را از شهید علمدار آموختند.

شهیدان سید محمود موسوی، کمیل صفری‌تبار، محمد منتظرقائم، محمد محرابی، محمد غفاری از دانش‌آموختگان جوان مکتب «فاطمی» هستند که در سال 1390 به فرمان فرماندهی کل قوا لبیک گفته و از مواضع دفاعی در شمال غرب کشور خارج شده و در مقابل ایادی استکبار قد علم کردند و به مبارزه و جهاد برخاستند و نتیجه این جهاد مشخص است، آن که برای عقیده می‌جنگد هر کجا باشد همیشه پیروز است و این سنت روزگار است.

شهریور ماه سال 1390 پیشکسوتان و جوانان یگان صابرین به حال شهدای گردان قمربنی هاشم (ع) به فرماندهی سردار شهید جعفرخانی غبطه خوردند و سید جلال عزیز در سوگ فراق‌شان آرام آرام گریست و از خدای خویش تمنای شهادت کرد و امروز ما، در اردیبهشت ماه 94 به حال سید جلال حبیب‌الله‌پور غبطه می‌خوریم.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 1:48