بخشی از گفتگوی با مادر شهید دهقان امیری

ساخت وبلاگ


نحوه شهادت آقامحمدرضا (دهقان امیری) چگونه بود؟

مادر شهید:  دقیقا ساعت یک ربع به 7 شب در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ 23 قرار می‌گیرد و از سر و گردن و قسمت چپ بدن او از بین می‌رود که حتی فرماندهانش می‌گفتند از بین آن 4 شهید یگان فاتحین نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراش‌تر بود و آن 3 شهید دیگر با ترکش‌های این گلوله‌ای که به محمدرضا خورده بود شهید شدند.

آقامحمدرضا چیکار کردن که به این درجه یعنی شهادت رسیدن؟

یکبار صحبت خواستگاری محمدرضا شد من گفتم محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صدتا عروس می‌بیند این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر مسخره‌بازی و بگو بخند کرد و گفت «صدتا چیه دویست‌تا سیصدتا، بیشتر، مامان چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی بیرون می‌روی مگر چشم‌بند می‌بندی که اینها را نمی‌بینی؟ اما محمدرضا طفره می‌رفت و خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت« مامان به خدا قسم نمی‌بینم,اگر من بخواهم سرباز امام زمان شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم آیا با این چشم‌هایم می‌توانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم و نتوانستم چیزی به او بگویم.

محمدرضا به خاطر این چیزها بود که با خدا معامله کرد, در این دنیا هم اهل معامله بود و هر وقت مرا با موتور جابه‌جا می‌کرد می‌گفت کرایه‌ات اینقدر شده و تا ندهی من داخل نمی‌آیم! در آن معامله که با خدا کرد به خدا گفت خدایا من یک حاجت دارم  و حاجتم شهادت است و شما می‌گویید که این کار حرام است باشد انجام نمی‌دهم ولی خدایا من دربست در اختیار شما هستم و یک حاجت دارم که آن را برآورده کنید. محمدرضا در این راه سماجت کرد و با چشم باز به سوریه رفت و می‌دانست آن طرف چه خبر است و هیچ مشکلی در زندگی نداشت و با اعتقاد رفت و دفاع جانانه‌ای کرد .


داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 189 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 21:29