خاطره ای از شهید اسداللهی

ساخت وبلاگ


شب شهادت امام حسن عسگری(ع) چنان دعای توسلی خواند که همه ی دل ها را منقلب کرد انگار می دانست که می خواهد برود. 

به فراز مربوط به امام حسین(ع) که رسید این جمله را گفت: "تموم زندگیم مال حسینه" 

به فراز مربوط به امام رضا(ع) که رسید عرض کرد: یا امام رضا زن و فرزندم را به تو می سپارم. 

نیم ساعت قبل از حرکت برای عملیات توی ماشین آماده بودیم دیدیم همه به جز حمید هستند. 

گشتم حمید را پیدا کنم دیدم به حمام رفته. 

داد زدم حمید دیر شده گفت: دارم غسل شهادت می کنم.

همرزم شهید اسدالهی

 آقا محمودرضا

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : خاطره ای از شهید همت,خاطره ای از شهید,خاطره ای از دفاع مقدس,خاطره ای از شهدا,خاطره ای از شهید مهدی باکری,خاطره ای از شهید صیاد شیرازی,خاطره ای از شهید خرازی,خاطره ای از شهید بهشتی,خاطره ای از شهید رجایی,خاطره ای از شهید حسین فهمیده, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 29 مهر 1395 ساعت: 22:40