برای ابوعلی می نویسم

ساخت وبلاگ


سلام بزرگوار سلام دلاور خوب بچه های دم عشق را تنها گذاشتی ورفتی پیش سید ابراهیم

ابوعلی گاهی به خیلی چیزها فکر میکنم به اولین برخوردی  که بامن کردین.

 از همان اولین برخورد شیفته منش بزرگوارانه شماشدم یادتان می آید از من پرسیدین معرف شما برای حضور درگروه چه کسی هست ؟من هم گفتم معرفی ندارم جز شهید رسول خلیلی فکر نمیکردم مرا به گروه ادکنید ولی کردید .

کاش بیش تر می ماندید تا درس ها از بزرگی وصبوری بگیرم هرچند من باشماارتباطی نداشتم اما دلمان خوش بود به اینکه ابوعلی می آید درگروه ومیگوید برای امر مهمی التماس دعا یا همان شعر معروف را میگذارد :مارا به دعا کاش فراموش نسازند /رندان سخرخیز که صاحب نفسانند

ابوعلی دلمان تنگ شده به والله که شعار نمی نویسم ؛ من که شماراخیلی کم میشناسم اما شما بار سنگین دم عشق دمشق را واگذارکردی ورفتی وحال این رفیقانت هستند که باید خودشان رابه تو برسانند وبار این مسئولیت رابه دوش بکشند ... دعا کن تا به تو برسند نه برسیم . عقب ماندیم وهرروز این جمله راتکرارمیکنیم.

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 266 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 12:07