بخشی از کتاب دلتنگ نباش :
روحالله همیشه به زینب میگفت: «بیا برای خودمون باقیات الصالحات جمع کنیم. یه کاری بکنیم که بعد از مرگمون هم اون دنیا به کارمون بیاد.»
به حال پدر و مادر امامخمینی غبطه میخورد و میگفت: «خوش به حال پدر و مادر امامخمینی. ببین چه پسری تربیت کردن که هنوز هم براشون باقیات الصالحات داره.»
زینب به این فکر میکرد که حالا خود روحالله شهید شده و باقیات الصالحات پدر و مادرش شده و چقدر قشنگ به چیزی که میخواست، رسیده بود.
شادی روح شهید والامقام روحالله قربانی و پدر و مادرش صلـــلوات
@shahid_roohollah_ghorbani
داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 248 تاريخ : پنجشنبه 13 دی 1397 ساعت: 21:42