جیبش باید پر پول می بود اما نبود

ساخت وبلاگ


 به روایتی از مادر شهید :

  جیبش     باید   پر پول می بود اما   نبود  

نه اینکه ولخرج باشه نه

ته ته تفریحش این بود که با پسر خاله هاش جمع بشند و برن دریا تنی به آب بزنند

پاسدار بود و حقوق کارمندی سپاه رو می گرفت مجرد هم بود

با ما زندگی می کرد و خرجی برای خورد و خوراک روی دوشش نبود.

با این حال بازم جیباش پرپول نبود

پس اندازی هم نداشت.در حد خرج و مخارج عادی خودش، همین که بتونه کرایه بده جایی بره و بیاد، از حقوقش برمی داشت توی جیبش میذاشت.

بقیه پول هاشو قرض می داد به دوستان و اقوامی که زن و بچه داشتن و پای مخارجشون لنگ می زد

حتی اگه به روش نمی آوردند خودش به بهانه ای سر صحبت رو باز می کرد و مبلغی رو بهشون قرض می داد

می گفت : اینها بیشتر از من به این پول نیاز دارن.زندگی من فعلا میگذره، شکر خدا

قرض هم که می داد می گفت : دستتون باشه هروقت لازم داشتم خودم میام سراغ شما.برای پس دادنش عجله نکنید

همیشه بهش می گفتم مادرپول هایی که قرض می دی رو بنویس گوشه ی دفتری جایی از یادت نره

آروم می خندید و می گفت : نیازی نیست اگه پس آوردند که چه بهتر.اگه هم که نه نوش جونشون راضی ام

#کی دو تا که نبودند بعد از شهادتش پشت سر هم غریب و آشنا می اومدند و می گفتند فلان قدر بهش بدهکاریم ... 

شهید عبدالصالح زارع

شهید مدافع حرم

@modafeonharem

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 232 تاريخ : يکشنبه 9 دی 1397 ساعت: 4:01