داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «کفراتى» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

روایتى از شهید مدافع حرم سعید کمالى کفراتى

  • در اردوی جهادی جنوب کرمان بودیم، سعید برای یک خانواده چاه حفر می‌کرد که پدرشان فوت کرده بود و چند بچه یتیم داشتند. یک پسر داشتند که حدوداً یازده، دوازده ساله بود. چنان محبت سعید در دل این بچه‌های یتیم نشسته بود که وقت خداحافظی پشت سر سعید گریه می‌کردند. در طول سال با آن پسر نوجوان ارتباط تلفنی داشت. برای او کتاب و حتی فکر کنم کمک‌های مالی می‌فرستاد. البته کسی زیاد از این کارهای او سر در نمی‌آورد. اگر کار خیری می‌کرد سعی می‌کرد پنهانی باشد.  عکس نوشت: شهید مدافع حرم سعید کمالى کفراتى، اردوی جهادى، اسفند ٩١، روستای عبدل آباد از توابع جیرفت استان کرمان در اردوى جهادى، دوستان تمثالی از یک شهید را بر روی سینه خود نصب می‌کردند تا علاوه بر زنده نگه‌داشتن یاد شهدا، حس کنجکاوی اهالی روستا بالاخص کودکان و نوجوانان نیز تحریک شود.  @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها