داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «محمدخانى» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

روایتى از شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانى (حاج عمار)

  • بسم رب الشهداء و الصدیقین "پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسوده‌تر می‌ایستند؛ (بخش چهارم)، عاشورایى ها" ... مى‌گفت: بهداری جلوی خونه ما بود و روز تاسوعا مجروحین و شهدا رو مى‌دیدیم مى‌آوردند تو بهداری، روز عجیبی بود ... مى‌گفت: فردا صبح تو اتاق نشسته بودم و دیدم بچه‌ها همش در رفت و آمدن. رفتم بیرون. (م١) و (م٢) رو دیدم که گِل درست مى‌کردن و صبح عاشورایی دارن بچه‌ها رو برای عز,روایتى,مدافع,محمدحسین,محمدخانى ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها