داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «شود» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

قفل دلم به دست شما باز می‌شود

  • شهید رسول خلیلی  ارادت ویژه ای به چهارده معصوم بویژه حضرت زهرا(س)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) داشت بطوری که در ایام زیارتی امام رضا(ع)، در هر جایی که بود، خود را به مشهد می رساند در حد یک شبانه روز , ...ادامه مطلب

  • عکس‌ها لازم می‌شود و از سپاه می‌آیند و می‌برند

  • همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی وقتی کسی مبلغی قرض می‌خواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض می‌گرفت و به او می‌داد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد... بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک می‌کرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد،،،  وقتی علت را پ, ...ادامه مطلب

  • میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود

  • مادر شهید مدافع حرم حامد جوانی: خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و موقعیت افراد رفتار می کرد. و همیشه هم خنده به لب داشت که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده. پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت یا ناراحتی داشت سعی میکرد با خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه. ولی یه خط قرمزی داشت....ولایت فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است. یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت گفت: با هرکسی دوست داری شوخی کن، با خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با رهبری شوخی بکنی. به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی. عاشق رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از  عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد. ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود «که میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود.»  @Agamahmoodreza, ...ادامه مطلب

  • به ناگه پنجره‌ای بازمی‌شودبه ‌سمت بهشت

  • شهادت همین است دیگر... به ناگه پنجره‌ای بازمی‌شودبه ‌سمت بهشت مهم تویی!!  که ‌چقدر  ازدلبستگی‌های این ‌طرف پنجره دل ‌کنده باشی شهیدمدافع حرم مجید محمدی شوشتر  @jamondegan ┄, ...ادامه مطلب

  • محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود

  • همسر شهید محمد تقی سالخورده :  محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود. چند روزقبل از رفتنش زینب خیلی شیرین‌زبانی می‌کرد. محمد به من گفت: زینب کم کم همه چیز را تکرار می‌کند. می‌توانی قرآن یادش بدهی؟! محمدم وصیت‌هایش را برای دخترمان روی عکس‌های یادگاری که با هم داشتند نوشت تا برای همیشه بماند.! @Agamahmoodreza ,محمدم,خیلی,دوست,داشت,زینب,حافظ,قرآن,شود ...ادامه مطلب

  • دخترم فاطمه، فاطمى تربیت شود

  • شهید مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سیدابراهیم)؛ آرزو دارم که دخترم فاطمه، فاطمى تربیت شود، یعنى مدافع سرسخت ولایت.  @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب

  • مگر میشود رسول راهی جز شهادت در پیش گیرد

  • شهید رسول خلیلی  در کودکی  در کنار پدر ومادرش پدررزمنده ی جبهه های عشق خمینی بود ومادرمدافع حجاب زهرایی میعاد گاهشان هم گلزار شهدا بود  مگر میشود رسول راهی جز شهادت در پیش گیرد @MolazemanHaram69 , ...ادامه مطلب

  • تا حرم حضرت زینب (س) کاملا آزاد نشود از سوریه برنمی‌گردم

  • «ما درس آزادگی از کربلا آموختیم  بهترین زندگی، زندگی باعزت است و اگر عزت نباشد زندگی معنا ندارد  و این یکی از بزرگترین درس‌های کربلاست. تا حرم حضرت زینب (س) کاملا آزاد نشود از سوریه برنمی‌گردم.» شهید سید علی شاه (زینبیون) @Sardaranebimarz , ...ادامه مطلب

  • شهادتی می‌خواهم که در آن بدنم تکه تکه شود

  • وصیت شهید مدافع حرم عراقی: شهادتی می‌خواهم که در آن بدنم تکه تکه شود شهید مقداد عزیز رحیم شهید مقداد عزیز رحیم در وصیتش می‌نویسد:خدایا از تو می‌خواهم تا شهادت را روزی من قرار دهی، شهادتی که در آن بدنم تکه تکه شود و سر از تنم جدا شود و... به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، متن وصیت‌نامه برخی از رزمند, ...ادامه مطلب

  • من جا مانده ام وصادق عزیز صادقانه بسوی معبودش پرگشود و رفت ...

  • سلام دوستان ، صادق عزیز (شهید صادق عدالت) به اندازه ای صادق بود که به مصداق این شعر ( به چه تشبیه کنم در همه آفاق ترا ، کانچه در وهم من آید تو از آن خوبتری) است .  چند روز قبل از اعزام  ، ایشان را زیارت کردم خطاب به بنده فرمودند موردی هست که باید برایتان بگویم فقط گوش بزنگ باش از سوریه تماس خواهم گرفت دقیقا 28 فروردین ماه بود که برای جلسه دعوت بودم برحسب اتفاق زنگ گوشی را روی بیصدا تنظیم کرده بود بعد جلسه دیدم دوبار تماس از شماره خصوصی داشتم از خود بیخود شدم حرف صادق عزیز در گوشم طنین انداز شد . بعد از شهادت ایشان یکی از همرزمانش را دیدم بمحض سلام و احوال بپرسی فرمودند ای دل غافل چرا انروز جواب ندادی صادق دو تماس گرفت جواب ندادی حالتش تغییر کرد . افسوس و صد افسوس که صادق در آنسوی مرزها و من در وطنم هر دو از اینکه موفق نشدیم باهم صحبت کنیم حالتمان تغییر یافت و هزار افسوس که من جا مانده ام وصادق عزیز صادقانه بسوی معبودش پرگشود و رفت . ارسالی از مخاطبین وبلاگ , ...ادامه مطلب

  • رو به روی ضریح ارباب و به نیابت ابوعلی سلام میدهم...

  • ارسالی یکی از کاربران قول داده بود برام تربت کربلا بیاره برای منی که هیچ وقت کربلا نرفته بودم،  داشتن تربت، اونم از دست یه مدافع حرم، خیلی خاص بود... که یه دفعه انگار.... باور کردنش سخت بود اصلا باورکردنی نبود ابوعلی شهید شد... توی گروه هم اجازه نمیداند هیچ بگیم فقط همرزمانشون بودند و دلتنگی هاشون... داشتم خفه میشدم، بغض کرده بودم، با هیچ کس هم نمی تونستم صحبت کنم تصمیم گرفتم به خودش متوسل شم، نیت کردم 40 بار سوره ملک رو هدیه کنم به شهید ابوعلی خیلی بامعرفت هستند، حالا من اینجا هستم، رو به روی ضریح ارباب و به نیابت ابوعلی سلام میدهم... نائب الزیاره همهء کا,رو به روی دوربین لبخند بزن,رو به روی خونمون,رو به روی خونمون پنجره ای,رو به روی من علیرضا طلیسچی,رو به روی من طلیسچی,رو به روی,رو به روی تو کیم من,رو به رویای عشق بسته شود,رو به روی ایوون طلای تو,رو به روی من ...ادامه مطلب

  • هیچ وقت ندیدم علی نماز صبحش قضا شود

  •  حرف های شنیدنی شهدا  مادربرای رفتن به سوریه شرط گذاشت اگر نماز صبح‌هایش را اول وقت بخواند اجازه رفتن می دهد هیچ وقت ندیدم علی نماز صبحش قضا شود شهید مدافع حرم «علی جمشیدی»  @shohada_like, ...ادامه مطلب

  • وقتی که شهید مدافع حرم سجاد دهقان وسیله شفای یک بیمار سرطانی میشود..

  • سیِّدْعاٰشِقْ بسمـ رب الشهدا حوالی ساعت ۹صبح روز دوشنبه مورخه ۹۵/۶/۲۹صدای زنگ در به صدا درامد... سه نفر پشت در بودند یک پیرمرد و پیرزن ویک خانم جوان با قیافه ای ژولیده و بدون ابرو و بسیار نحیف و بالباس محلی که به سختی راه میرفت وارد حیاط شدند... ولی با اصرار زیاد هم به داخل خانه نیامدند و گفت من خواب جوان شما را دیده ام من ۷سال است که بیمارم و سرطان معده داشتم دیگر توان پرداخت هزینه های بیمارستان را نداشتم وبا قطع امید بیمارستان ازبهبودی بیماریم دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتم اما با وجود اینکه باردار هستم دلم نمیخواست ناامیدی برم من غلبه کند... چون درجا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها