خاطره همسر شهید: یکی از تفریح های ما حضور در گلزار شهدا بود . بین قطعه ها قدم می زد و سن شهدا را نگاه می کرد یک بار بهش گفتم : محمد ما که بمیریم چون من از دختر شهید هستم من را قطعه خانواده شهدا دفن , ...ادامه مطلب
ازنوشته های شهیداحمدمشلب درفیسبوک هرگز شخصیتت رابراےکسی عوض نکن کسےکه ازذات تو خوشش نیامد پس اولایق تونیست @AHMADMASHLAB1995, ...ادامه مطلب
رفاقتشان از مدتها پیش شکل گرفته بود، رفاقتی که هیچ کدام همدیگر را بعد از جداییِ دنیایی فراموش نکردند. نه شهید علی بعد از رفتنش آقانوید را فراموش کرد و حق رفاقت را بجای آورد و نه آقا نوید. هرکاری از د, ...ادامه مطلب
جمعیت زیادی روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون آموزش دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند. بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسید, ...ادامه مطلب
ناظم مدرسه گفت: چقدر این بچه شجاع است... روز اول مدرسه رسول به ناظم مدرسه میگوید اجازه میدهید سر صف قرآن بخوانم ناظمشان هم از این کار استقبال میکند و بعدها به من گفت: از حرکت رسول خیلی خوشم آمد چ, ...ادامه مطلب
بخشی از کتاب دلتنگ نباش : روحالله همیشه به زینب میگفت: «بیا برای خودمون باقیات الصالحات جمع کنیم. یه کاری بکنیم که بعد از مرگمون هم اون دنیا به کارمون بیاد.» به حال پدر و مادر امامخمینی غبطه میخو, ...ادامه مطلب
امــروز . . . روز میــلاد تـوست ؛ و ما تمام دلتنگی هایمان را بہ جایِ تو در آغوش میکشیم چقدر جایت میان مـا خالیـست . . . پاسدار مدافـع حــرم شهید محمود نریمانی سالروز ولادت @modafeonharem, ...ادامه مطلب
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: پر بغل بابا و فاطمه به آغوش او پرید. بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما ا, ...ادامه مطلب
دختران شهیدان «بلباسی» و «رجاییفر» از پدرانشان میگویند؛ با قاب عکس و چفیه پدرم صحبت میکنم حالا بعد از شهادتشان خیلی وقت ها با قاب عکس و بیشتر با لباس و چفیه شان صحبت می کنم. مطمئن هستم پدرم صدایم , ...ادامه مطلب
چنان با شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت: "من با شهدا راه مےروم غذا مےخورم و مےخوابم و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم یامهــدی ادرکنے، آن ناله های رز, ...ادامه مطلب
راوی:احمد رضا بیضایی برادر شهید محمود رضا بیضایی اواخر آذر ١٣٦٠ بود. یادم هست که زن صاحبخانه میگفت: « بچه را آورده اند خانه.» اما درست یادم نیست چه کسى مرا برد طبقه بالا تا بچه را ببینم. وارد اتاق, ...ادامه مطلب
"این که آرزوی شهادت, داشته باشی کافی نیست... کسی شهید میشود، که هم پایش به "دنیا" گیر نباشد ، هم دلش ... "نیت" شهادت" از دل ست... و الا "در" باغ شهادت را نبستند,... @ra_sooll, ...ادامه مطلب
شب میلادت رسیده.. من مانده, ام با دلتنگی, ِفردا, و جای خالیت, چه کنم... @ra_sooll, ...ادامه مطلب
حمد و سپاس مخصوص خداوند عظیم است ڪه هم لطیف و هم روُف و هم ڪریم است . امروز روز شهادت عبدالڪریم, است . اینڪه پایان عمرش شد شهادت لطف خداوند رحیم است . ڪریما ... تو ڪـریم او عبدالڪـریم والحقیـر پد, ...ادامه مطلب
به یاد دومین شهید طلبه مدافع حرم؛ روایت مادر راهِ ناتمامِ «تمامزاده» شهید علی تمام زاده علیآقا فرزند اول من است. من و او با هم بزرگ شدیم. با اینکه ۹فرزند داشتم، ولی در مراسم، راهپیماییها، مسجد و هیأت رفتن و... کم نمیگذاشتم و با هم میرفتیم. ما این راه را دوست داشتیم. گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید حجتالاسلام علی تمامزاده با نام جهادی «ابوهادی» دومین , ...ادامه مطلب