داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «شفیعمان» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

داداش مرتضی شفیعمان باش

  • دلنوشته ای از جنس خاطره  واژه های دلتنگی را نمی نویسم چون دلتنگی از چشمانم می بارد... کاش بارش چشمانم و قلب پریشانم لحظه ای امان می دادند تا بگویم عجب حکایتی است حکایت معرفت تو داداش مرتضی  امروز روز عرفه است... روزی که تو آسمانی شدی و رفقایت در فراقت نوشتند "الوداع خاطره ها ..." آه از آن خاطره ها... آتش می زنند این روزها بر جان و دلمان  حالا یک سال گذشته است ... یک سال دوری و دلتنگی  دلتنگی ها را,داداش,مرتضی,شفیعمان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها