تاسوعای سال ٩٢ بود▪️، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب (س) ، دور کردن. صبح زود رفتیم , ...ادامه مطلب
خاطره همسر شهید: یکی از تفریح های ما حضور در گلزار شهدا بود . بین قطعه ها قدم می زد و سن شهدا را نگاه می کرد یک بار بهش گفتم : محمد ما که بمیریم چون من از دختر شهید هستم من را قطعه خانواده شهدا دفن , ...ادامه مطلب
شهید مدافع حرم محمد علی خادمی عشق حضرت زینب(س) از همان روزهایی که هیچ خبری از جنگ در سوریه نمایان نبود در وجودش شعله می کشید.خواب هایی که می دید و عشقی که به نام زینب برای نام گذاری دخترش داشت نشانی, ...ادامه مطلب
پدربزرگوارشهیدسالخورده: یکی از کارهایی که از کودکی علاقه مند بود انجام بده این بوده که وقتی مهمان می اومد علاقمند بود پذیرایی کنه و قبل بلند شدن مهمان ها می رفت کفش هاشون رو جفت می کرد . خیلی با محب, ...ادامه مطلب
سیری ز دیدن تو ، ندارد نگاهِ من چون قحط دیده ای که به نعمت رسیده است ... شهید مدافع حـرم مرتضی عبداللهی سالروز ولادت @zakhmiyan_eshgh, ...ادامه مطلب
اخلاق خوب اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد. همش در نهانش بود نه آشکار بلکه فقط بین خودش و خدایش بود. بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید, ...ادامه مطلب
در عملیات آزادسازی مناطق چندین خمپاره سمت ما ریخته میشد ولی هیچکدام آسیبی نمیدیدیم، علیرضا گفت: احمد چرا هر چی میزنن ما هیچیمون نمیشه؟؟!!! از روزی که ما در سوریه با هم هستیم من و تو سالم میمانیم...., ...ادامه مطلب
تزئین ماشین عروسیمان ؛ طوری بود ڪہ قسمت شیشهی جلو سمت عروس را دسته گل چسبانـده بود و گل ها مـانع دیده شدن من در ماشین بودند. برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود ؛ و مراسم عروسی خودمان, ...ادامه مطلب
افتخاریست ما را نوکرتان می خوانند... زینبی بودن ما را همگان می دانند... شهید احمد مشلب غریب طوس ولادت حضرت زینب مبارکباد کانال شهید احمدمشلب @AHMADMASHLAB1995, ...ادامه مطلب
روایت همسر محترم شهید: ماازهمان ابتدا با هم عهد بسته بودیم. قرار من و همسرم بر این بود که یکدیگر را در کارهای مستحبی شریک کنیم. ایشان هر کار مستحبی انجام میداد ثوابش برای من هم نوشته میشد. من هم ا, ...ادامه مطلب
همسرم فوقالعاده مهربان و رئوف بود. قلبش به بزرگی دریا بود. در این پنج سال زندگی #عاشقانه مشترک، من به ندرت عصبانیت ایشان را دیدم. بسیار احترام بزرگترها به ویژه پدر و مادر و حتی مادربزرگ و پدربزرگ, ...ادامه مطلب
بخشی از کتاب دلتنگ نباش : روحالله همیشه به زینب میگفت: «بیا برای خودمون باقیات الصالحات جمع کنیم. یه کاری بکنیم که بعد از مرگمون هم اون دنیا به کارمون بیاد.» به حال پدر و مادر امامخمینی غبطه میخو, ...ادامه مطلب
ڪلام شهید امروز حسیـن زمان یاری دهنده می خواهد ؛ و بـدا به حـال ڪسی ڪہ صدایِ «هل من ناصر ینصرنی» امام زمـانش را بشنود و بـه یـاری او نشتابـد .. ولادت : ۶۰/۰۶/۳۰ فسا شیراز شهادت : ۹۴/۱۰/۱۱ سوری, ...ادامه مطلب
مادر شهید «همه میدانستند من ومجید رابطهمان به چه شڪل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا میڪرد.ما هم همیشه به او داداش مجید میگفتیم. آنقدر به هم نزدیڪ , ...ادامه مطلب
بسم رب الشهدا و الصدیقین بچه ها در منطقه خیلی با خانواده هاشون تماس می گرفتند. طبیعی هم بود، آن ها از خانواده دور بوند و شرایط جنگ هم دلتنگی را تشدید می کرد... شهید رسول خلیلی هم زیاد تماس می گرفت. , ...ادامه مطلب