دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میاے بریم هیات ؟ دعوتم ڪردن باید برم بخونم گفتم بریم با خودم فڪ ڪردم شاید یہ هیات بزرگ و معروفیہ ڪہ یہ شب محرم رو وقت میذارہ و میرہ اونجا .. وقتے رسیدیم جلوے هیات بہ ما گفتن هنوز شروع نشدہ حسین گفت مشڪلے ندارہ ما منتظر میمونیم تا شروع شہ ... نیم ساعتے تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میڪرد ... وقتے داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم ڪلا سہ چهار,ذاڪربا,اخلاص ...ادامه مطلب