داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «دخترشهید» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

خاطره از دخترشهید مدافع حرم سردار حاج حمید مختاربند

  • روزی که قرار شد با برادر و خواهرم برای دیدن پدر به معراج شهدا بروم نمی دانستم قرار است با چه صحنه ای مواجه شوم. چون از نحوه ی شهادت ایشان چیزی نمی دانستم. حدود بعد از ظهر بود که به معراج شهدا رسیدیم. من و همسرم زودتر رسیدیم و وارد حسینیه ی آنجا شدیم,دخترشهید,مختاربند ...ادامه مطلب

  • دلنوشته دخترشهید بلباسی

  • امروز می‌خواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عده‌ای به من می‌گویند که بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم، با او حرف می‌زنم، نگاهش می‌کنم، با او بیرون می‌روم و یا مثل همه شما با او بازی می‌کنم. البته من یک فرق کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی طاقچه اتاق‌مان... الان هم که من با شما صحبت می‌کنم، بابای عزیزم در کنارم ایستاده  و بر روی سرم دست می‌کشد تا احساس تنهایی نکنم؛ بابای عزیزم همیشه دلش می‌خواست که شهید شود،"شهادت مبارک باباجون". راستی! باباجون، سلام همه ما را به پدرجون هدایت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها