تاسوعای سال ٩٢ بود▪️، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب (س) ، دور کردن. صبح زود رفتیم , ...ادامه مطلب
آلبوم را برداشتم آمدم به اتاقم یک نگاه دیگر به عکس ها انداختم لباس سرهمی خلبانی که مامان تعریف کرد برای روح الله دوخته بوده توی چند تا از عکس ها دیدم درست چتد صفحه بعد همان لباس با یک اختلاف زمانی تن, ...ادامه مطلب
مادر شهید «همه میدانستند من ومجید رابطهمان به چه شڪل است. رابطه ما مادر فرزندی نبود. مجید مرا «مریم خانم» و پدرش را «آقا افضل» صدا میڪرد.ما هم همیشه به او داداش مجید میگفتیم. آنقدر به هم نزدیڪ , ...ادامه مطلب
سردارشهید مدافع حرم محرمعلی مرادخانی شهید مرادخانی به جرأت میشه گفت روزی نبود, ڪه ایشون مشڪل چند نفر رو حل نڪنه یا با تلفن و یا با ملاقات حضوری. حتی چندبارپیش اومد ڪه پیرمردها و پیر زن هاو افراد مختل, ...ادامه مطلب
مادر شهید جهانی: خودم هم دوست دارم "شهید" شوم/ جواد میگفت "باید برویم تا یک آجر از حرم حضرت زینب(س) کم نشود" مادر شهید مدافع حرم با تأکید بر "من امروز خودم هم دوست دارم شهید بشوم چون شهید شدن واقعاً مایه افتخار است"، میگوید: شهید جهانی همواره میگفت "این وظیفه ماست، باید برویم تا یک آجر از حرم حضرت زینب(س) کم نشود". به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، ش, ...ادامه مطلب
به روایت دوست و همرزم شهید حسین قمی شب ها نماز شبش ترک نمیشد و روزها تو عملیات روزه بود، چند شب بود که نخوابیده بودیم، گفتم حسین بیا یه عکس بگیریم نور بالا میزنی، فردا شهید میشی ؛ گفت بادمجون بم آفت نداره ولی بیا عکسمونو بگیریم! شب بعدش به شوخی بهش گفتم دیشب به امید اینکه شهید میشی باهات عکس گرفتم، چقد خودمونو به زحمت انداختیم و شهید هم نشدی! لبخندی زد و, ...ادامه مطلب
آنقدر حسرت اغوش تو دارم که نگو... فرزند شهید مدافع حرم علی اکبر عربی آقا محمد مصباح دلتنگ آغوش پدر... مُجاٰوِراٰنِ ڪَریٖمِہ ... مُداٰفِعاٰنِ عَقیٰلِہ" https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61, ...ادامه مطلب
شهید مدافع حر مرتضی حسین پور شهیدی که هیچ وقت کودکش را بغل نکرد تو زندگیش هرچی داشت بخشید به کسایی که نیاز داشتن ماشینشو فروخت برا کمک به یه خانواده وتهیه جهیزیه از حقوقش همه رو میبخشید اگر میفهمید کسی از نیروهاش نیاز داره اگر خودش نداشت قرض میکرد و به دیگران کمک میکرد وقتی بهش اعتراض میشد که تو که خودت نداری صبر کن پولی گیرت اومد اونوقت کمک میکنی میگفت شایدبه من قرض بدن ولی به اون نه کمک که میکرد هیچ وقت انتظار برگشت اون پولو نداشت با اینکه تو سوریه عراق و حتی بین حزب الله همه به خوبی مرتضی رو میشناختن وروی فرمانده جوان ٣٢ ساله حساب ویژه باز میکردن ولی اینجا کسی مرتضی رو نمیشناخت حتی کسی نمیدونست مرتضی فرمانده هست یه لبخند ملایم همیشه رو لباش بود خستگی ناپذیر تو هرچی که فکرشو میشه کرد از ماموریت که میامد در اوج خستگی حتی یک لحظه رو از خانواده دریغ نمیکرد مرتضی دلم برات تنگ شده حیف که خیلی کم پیش ما بود حیف که لیاقتشو نداشتیم بهش گفتم مرتضی بسه دیگه تا کی میخوای بری هر دفعه فقط یه لبحند میزد گفتم تو یدونه هستیا فکر مادرت رو کن میگفت من نباشم یکی باید باشه که اونجا اون یه نفر هم مادر داره فرقی نمیکنه ما ساده بودیم آقا مرتضی اونجا همه کاره بود و اونقدر مرد بود که اینجا حتی به یک نفر هم نگفته بود اونجا فرمانده تمام نیروهای حیدریون هست بارها و بارها مجروح شد و جز همسرش و, ...ادامه مطلب
پای صحبتهای همسر شهید مدافع حرم؛ هادی جعفری شهدای مدافع خیلی مظلوم هستند برای سوار کردن ابزار و ادوات جنگی به منطقه رفته بود. اما وقتی که برگشت انگار روحش در جبههها جا مانده بود. اینبار میخواست اسلحه به دست بگیرد و رو در رو با تکفیریها بجنگد. همانها که میخواستند حرمت حریم اهل بیت(ع) را بشکنند. برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) از زندگی آرام و بیدغدغهای که در کنار خانواده داشت دست کشید و عازم جبهه جنگ شد. در این نوشتار پای همسر فداکار شهید هادی جعفری مینشینیم تا از این شهید برایمان بگوید. در ابتدا بفرمائید آشنایی شما با این شهید بزرگوار چگونه رقم خورد؟ پدر من و آقا هادی با هم دوست و همکار بودند. سال 84 هم هر دو همسفر حج شده بودند. وقتی برای استقبال از پدر به فرودگاه رفته بودیم، پدر آقا هادی من را دیدند و همانجا به پدرم گفتند این دختر عروس خودم است. وقتی برای اولین بار متوجه شدید که میخواهد عازم جبهه جنگ شود چه عکس العملی نشان دادید؟ هادی چندین بار برای ماموریت به کشور عراق رفت. یک بار که تازه از ماموریت برگشته بود، به او گفتم از این وضع خسته شدم. او در جواب گفت: مثل زنان کوفه نباشد که امام را تنها گذاشتند. برای همین من هم دیگر مانع رفتنش نشددم و سعی کردم در این راه با او همراهی کنم. تا به قول هادی مثل زنان کوفه نباشم. اگر دوباره در موقعیتی قرار بگیرید که اعزام همسر, ...ادامه مطلب
وصیت نامه حقیر را با لباس پاکیزه سبز پاسداری که دارم دفن کنید. شهید مدافع حرم نوید صفری,پاسداری ...ادامه مطلب
حدوداً سال ٨٢ بود که داشتیم با محمدرضا زارع الوانی میرفتیم بانک، اولین حقوق سپاه حاج رضا را بگیریم. رفتیم بانک دیدم حقوق چند ماه حاج رضا شد ۱۵۲ هزار تومان. وقتی که از بانک حقوقش را گرفت ۵۰ هزار تومان از حقوقش را واریز کرد به حساب زلزلهزدههای ,محمدرضا ...ادامه مطلب
نامه ایی که شهیدمدافع حرم مصطفی نبی لو قبل از شهادت نوشته بودند: هیچکس را در این دنیا به اندازه شما دوست ندارم... @jamondegan, ...ادامه مطلب
رضا سنجرانی با نام جهادی "کرار"، بسیجی مدافع حرم مشهدی در نبرد با جبهه تکفیریها در سوریه به دوستان شهیدش، مرتضی عطایی و حسن قاسمی دانا پیوست.,سنجرانی,دوستان,شهیدش،,مرتضی,عطایی,قاسمی,پیوست ...ادامه مطلب
همسر شهید محمد تقی سالخورده : محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود. چند روزقبل از رفتنش زینب خیلی شیرینزبانی میکرد. محمد به من گفت: زینب کم کم همه چیز را تکرار میکند. میتوانی قرآن یادش بدهی؟! محمدم وصیتهایش را برای دخترمان روی عکسهای یادگاری که با هم داشتند نوشت تا برای همیشه بماند.! @Agamahmoodreza ,محمدم,خیلی,دوست,داشت,زینب,حافظ,قرآن,شود ...ادامه مطلب
شهید مدافع حرم داود مرادخانى؛ میگفت: "نماز مثل لیمو شیرین اگه اول وقت بخونی شیرین اما هرچه قدر از وقتش بگذره تلخ تر میشه. ببین لیمو شیرین رو شیرین دوست داری یا تلخ". موقع اذان، الله اکبر را که میگفتند، تکبیر نمازش را میگفت! این "نماز اول وقت" چیزی بود که من هیچ وقت ندیدم که ترکش کند! اصلاً جز, ...ادامه مطلب