داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «حافظ» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

خداحافظ بابای خوبم

  • فاطمه؛ دختر شهید رحیمی  خداحافظ بابای خوبم       تمام روز به انتظار غروب می‌نشست تا وقتی بابا در می‌زند در را به روی او باز کند. تمام عشق بابا هم همین بود که دختر یکی یک دانه و ته تغاری‌اش در را به رویش باز کند تا با دیدن چهره معصومش خستگی یک روز کا,خداحافظ ...ادامه مطلب

  • محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود

  • همسر شهید محمد تقی سالخورده :  محمدم خیلی دوست داشت زینب حافظ قرآن شود. چند روزقبل از رفتنش زینب خیلی شیرین‌زبانی می‌کرد. محمد به من گفت: زینب کم کم همه چیز را تکرار می‌کند. می‌توانی قرآن یادش بدهی؟! محمدم وصیت‌هایش را برای دخترمان روی عکس‌های یادگاری که با هم داشتند نوشت تا برای همیشه بماند.! @Agamahmoodreza ,محمدم,خیلی,دوست,داشت,زینب,حافظ,قرآن,شود ...ادامه مطلب

  • آن روضه یک جور خداحافظی با گلزار شهدا هم بود

  • چند شب قبل از اعزامش شب جمعه‌ای بود که دم در با هم برخورد کردیم. از من خواست که برویم گلزار شهدا. گفتم باشه برویم. در حین رفتن به گلزار شهدای سیدمحمد بودیم که دو دل شدیم زیارت قبور برویم یا نه.  آخر روایت داریم شبه جمعه همه شهدا زائر و مهمان امام حسین هستند. می‌خواستیم مزاحمشان نباشیم.  در هر صورت, ...ادامه مطلب

  • ما زیاران!!!!! چشم یاری داشتیم...

  • حال ما بد نیست، غم کم میخوریم... کم که نه، هر روز کم کم میخوریم... چند روزیست حالم دیدنیست... حال من از این و آن پرسیدنیست... گاه بر روی زمین زل میزنم... گاه بر حافظ تفال میزنم... حافظ دیوانه ام حالم گرفت... یک غزل آمد که احوالم گرفت... ما زیاران!!!!! چشم یاری داشتیم... خود غلط؟؟؟؟ بود آنچه میپنداشتیم .. ابوعلی,ما زیاران چشم یاری داشتیم,ما زیاران چشم یاری داشتیم شجریان,ما زیاران چشم یاری داشتیم شجریان دانلود,ما زیاران چشم یاری داشتیم حافظ,ما زیاران چشم یاری داشتیم تعبیر,تفسیر شعر ما زیاران چشم یاری داشتیم,غزل ما زیاران چشم یاری داشتیم,تفسیر ما زیاران چشم یاری داشتیم,تصنیف ما زیاران چشم یاری داشتیم,متن ما زیاران چشم یاری داشتیم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها