راوی:احمد رضا بیضایی برادر شهید محمود رضا بیضایی اواخر آذر ١٣٦٠ بود. یادم هست که زن صاحبخانه میگفت: « بچه را آورده اند خانه.» اما درست یادم نیست چه کسى مرا برد طبقه بالا تا بچه را ببینم. وارد اتاق, ...ادامه مطلب
▪احمدرضا بیضائی : محمودرضا، شب عملیات در محور قاسمیه، به دو نفر از همرزمانش مى گوید: "وقتى تهران دانشکده بودیم [١٠ سال قبل از شروع جنگ در سوریه]، خواب دیده بودم سه نفرى در یک جاى سرسبزى هستیم و یک اتفاق خیلى خوب آنجا براى هر سه ما افتاد. " بعد به آن دو برادر مى گوید: "مواظب خودتان باشید!" ▪یکى از همسنگرهایش مى گفت: "وقتى محمودرضا داشت این را مى گفت، ما گوشمان با محمودرضا نبود و مشغول کار خودمان بودیم اما محمودرضا که کنارى نشسته بود یکى دو دقیقه داشت همین حرف را تکرار مى کرد." فرداى آن شب، یکى از آن دو برادر بنام حمزه در حین عملیات از ناحیه پا تیر مى خورد و مجروح مى شود، محمودرضا ساعتى بعد به شهادت مى رسد و نفر سوم هم که شهید "اکبر شهریارى" بود یک روز بعد، در همان منطقه به شهادت مى رسد., ...ادامه مطلب
مراسم تولد شهید محمودرضا بیضائی خانواده های شهدای مدافع حرم هفدهم آذر۹۶,محمودرضا ...ادامه مطلب
ولادت حضرت محمد(ص) پیامبر بزرگ اسلام و امام صادق علیه السلام به تاریخ قمری در سالگرد شهادت آقامحمودرضا,آقامحمودرضا ...ادامه مطلب
حاج بهزاد پروین قدس : محمودرضا علی تجلایی را برای ما احیا کرد، زنده کرد. ما یک شاخصه هایی ،نکته های بارزی در علی (شهید تجلایی) میبینیم که در خودمان نبود ولی واقعا در محمود میدیدیم. احساس میکردم باید فریاد بزنم در فراق ایشان ضجه بزنم یا نهیب بزنم بگویم ای مردم این شهید از شهرو کوچه و محله و مسجد ماست. یقینا عمر ما کفاف نمیکند، ولی آیندگان خواهند گفت که محمودرضا بیضائی ها کی بودند و چطور طلوع کردند و چطور غروب ظاهری که ما میبینیم. با عکسهایش حرف میزند. مثلا در سختیها در آموزش در سرما و گرما بود در جاهایی فریاد میزند جاهایی با فرزندش کوثر بازی می کند یا در جاهایی مثل مُربیِ استادِ تمام عیا,محمودرضا,علی,تجلایی,برای,احیا,کرد ...ادامه مطلب
دکتر احمدرضا بیضائی: محمودرضا از"حرام"شدیدا پرهیز داشت چه فعل حرام وچه مال حرام،ناراحتش میکرد اینو خودم دیده بودم از شنیدن بدگویى هاو اراجیف بدخواهان و حاسدان در موردامام خامنه اى بشدت ناراحت میشد. , ...ادامه مطلب
دکتر احمدرضا بیضائی : محمودرضا ،روزنامه خوان بود و هر روز کیهان را میخرید. تبریز هم که چند روزی مهمان میآمد، کیهان هر روز را حتما تهیه میکرد و میخواند. بعد از شهادتش، از همسنگرهایش شنیدم که تهران که بود هر روز یک کیهان عربی و انگلیسی هم میخرید و آنرا در اختیار دوستانی که از شیعیان عراق و لبنان, ...ادامه مطلب
برای محمودرضا تورا نمیدانم ... اما من از حالا درهرنقطه از این شهر که قدم میزنم به تمام راه هایی فکر میکنم که تو در آن ها قدم زده ای؛ به تمام مکان هایی که درآن ها نشسته ای؛ تمام ویترین هایی که آنها را دیده ای؛ به تمام گل هایی که بوییده ای؛ حتی تمام فکرهایی که به آنها اندیشیده ای؛ وبه حال تمامشان غب, ...ادامه مطلب
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة على ابن ابیطالب و ثبت لَنا قدم صدقٍ عندک معهم فى الدنیا و الاخرة ,دست نوشته شهید آوینی,دست نوشته شهید عباس دانشگر,دست نوشته شهید چمران,دست نوشته شهید دانشگر,دست نوشته شهید احمدرضا احدی,دست نوشته شهید علم الهدی,دست نوشته شهید,دست نوشته شهید همت,دست نوشته شهیدان,دست نوشته شهید احدی ...ادامه مطلب
بعد از شهادتش دو جا عمیقا در مقابلش بیچاره شدم. بار اول وقتی در معراج شهدا بالای سر جنازهاش رفتم و او را در لباس رزم – که سر تا پا خون و در اثر اصابت ترکشها پاره پاره بود – دیدم و بار دوم وقتی تابوتش را در پرچم جمهوری اسلامی پیچیدند و روی دستهای مردم بالا رفت. فکرش را نمیکردم برادری که سه سال از خودم کوچکتر بود یک روز کاری کند که اینطور در برابرش احساس حقارت کنم و تابوتش روی دستهای مردم همه ابهتم (!) را بشکند. دو ماه پیش در تشییع جنازه شهید محمد حسین مرادی، وقتی توی ماشینش بطرف گلزار شهدای چیذر میرفتیم گفت: «شهادت شهید مرادی خیلیها را خجالت زده, ...ادامه مطلب