بسم الله امشب تو شهید می شوی زیاده فرصت نمانده نمیخواهی تلفن را برداری و به خانه زنگ بزنی؟ حسن و فاطمه! منتظرند مهدی زینب...! من هم...! گفتم من دیدی؟ آخرش نتوانستم جلوی خودم را بگیرم من هم منتظرم...! دست بجُنبان مرد یک خانواده دل به تو داده اند و اینجا چشم به راهند زود از حال ما بپرس قبل از اینکه اَشقیا برای ریختن خون تو صف بکشند و به خط شوند قبل از, ...ادامه مطلب
وصیت نامه حقیر را با لباس پاکیزه سبز پاسداری که دارم دفن کنید. شهید مدافع حرم نوید صفری,پاسداری ...ادامه مطلب
شهید محمد بلباسی، هرجا کاری ازش برمیومد کم نمیگذاشت! تو زلزله آذربایجان تو یکی از بدقِلِق ترین مناطق با گروه جهادیش از مازندران اومد و خوب مدیریتش کرد. @Agamahmoodreza,بلباسی،,برمیومد,نمیگذاشت ...ادامه مطلب
همسر شهید محسن حججی شب رفتن خودم برایش اتیکت "جؤن خادم المهدی" رابه لباس شخصیش زدم. با لباس بیت المال نرفت تا یک نفر دیگر بتواند از لباس استفاده کند. @haram69 ,لباس,المال,نرفت,دیگر,بتواند,لباس,استفاده ...ادامه مطلب
پست اینستاگرام همسر شهید محمّد بِلباسی نمیدانم خبر درست است یا شایعه. شنیدهام که قرار است مقتل تو تفحص شود" @jamondegan, ...ادامه مطلب
محمد حسن ابراهیمی از دوستان نزدیک سید حکیم میگوید: سید یک جمله معروف درباره شهادت دارد که میگفت:«شهادت یک لباس تک سایز است. اگر بزرگ باشی باید کوچک شوی و اگر کوچکی باید بزرگ شوی تا به اندازه آن برسی. خدا کند ما به حد وسط آن برسیم.» گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم-پرونده ویژه حکیم فاطمیون: رفا, ...ادامه مطلب
سید حکیم و رئوف در سپاه محمد(ص) در سپاه محمد(ص) همه در کنار هم بودیم و کسی مسئولیت خاصی نداشت/بیشتر در خط مبارزه با طالبان بودیم * تسنیم: سید حکیم در سپاه محمد(ص) چه فعالیتهایی داشت؟ چه کارهایی با هم انجام میدادید؟ سید حکیم یکی از اعضای واحد تخریب بود. همه آنجا در کنار هم بودیم و کسی آنجا مسئ, ...ادامه مطلب
امروز میخواهم از کسی صحبت کنم که همیشه با من است؛ چند روزی است که عدهای به من میگویند که بابای من مرده است، ولی من مثل همه شماها پدر دارم، با او حرف میزنم، نگاهش میکنم، با او بیرون میروم و یا مثل همه شما با او بازی میکنم. البته من یک فرق کوچک با شما دارم و آن این است که چند روزی است پدر من، عکسی است بر روی طاقچه اتاقمان... الان هم که من با شما صحبت میکنم، بابای عزیزم در کنارم ایستاده و بر روی سرم دست میکشد تا احساس تنهایی نکنم؛ بابای عزیزم همیشه دلش میخواست که شهید شود،"شهادت مبارک باباجون". راستی! باباجون، سلام همه ما را به پدرجون هدایت, ...ادامه مطلب
مادر شهید حاج محمد بلباسی یک روز می خواست برود نماز جمعه، وقتی خواست بند کتانیاش را ببندد، رفتم روبروی پله جلویش را گرفتم، پرسیدم:«کجا»؟ گفت :میروم نماز جمعه. گفتم نماز جمعهی تو، درس توست، حالا اگر یک هفته شرکت نکنی اشکالی ندارد. درست را بخوان، دانشگاه که قبول شدی انشاءالله نماز جمعه هم میروی. الحمدالله درس خواند و دانشگاه سراسری مشهد رشته مهندسی ریختهگری هم قبول شد. آقا محمودرضا,خاطره ای از شهید همت,خاطره ای از شهید,خاطره ای از یک شهید,خاطره ای از شهید بهشتی,خاطره ای از شهدا,خاطره ای از شهدای مدافع حرم,خاطره ای از شهید چمران,خاطره ای از شهید رجایی,خاطره ای از شهید مهدی باکری,خاطره ای از شهید خرازی ...ادامه مطلب