داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «خداحافظ» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

خداحافظ بابای خوبم

  • فاطمه؛ دختر شهید رحیمی  خداحافظ بابای خوبم       تمام روز به انتظار غروب می‌نشست تا وقتی بابا در می‌زند در را به روی او باز کند. تمام عشق بابا هم همین بود که دختر یکی یک دانه و ته تغاری‌اش در را به رویش باز کند تا با دیدن چهره معصومش خستگی یک روز کا,خداحافظ ...ادامه مطلب

  • آن روضه یک جور خداحافظی با گلزار شهدا هم بود

  • چند شب قبل از اعزامش شب جمعه‌ای بود که دم در با هم برخورد کردیم. از من خواست که برویم گلزار شهدا. گفتم باشه برویم. در حین رفتن به گلزار شهدای سیدمحمد بودیم که دو دل شدیم زیارت قبور برویم یا نه.  آخر روایت داریم شبه جمعه همه شهدا زائر و مهمان امام حسین هستند. می‌خواستیم مزاحمشان نباشیم.  در هر صورت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها