داستان یک مدافع حرم ۳

متن مرتبط با «تشنمه» در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ نوشته شده است

محمود جان تشنمه میشه بهم آب بدی...

  • بسم الله قربتا الی الله گفت محمود یکشنبه شهید شد. گفتم خب؟ گفت هفته قبلش دوشنبه اومده بود پادگان ما. تو پادگان که دیدمش رفتم پیشش و بغلش کردم. بعد بهش گفتم محمود حلالم کن! گفت چی رو حلال کنم؟ گفتم یه کم فکر کنی میفهمی. محمود گفت واسه اون آب آوردنا میگی؟ خندیدمو گفتم آره همون شش ماهی رو که واسم آب میاوردی رو میگم. محمود هم با خنده گفت برو دیوونه حلاله حلالت. پرسیدم قضیه آب آوردنا چی بود دیگه؟ گفت آ,محمود,تشنمه,میشه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها